
مولانا
غزل شمارهٔ ۱۵۷۸
۱
من جز احد صمد نخواهم
من جز ملک ابد نخواهم
۲
جز رحمت او نبایدم نقل
جز باده که او دهد نخواهم
۳
اندیشه عیش بیحضورش
ترسم که بدو رسد نخواهم
۴
بیاو ز برای عشرت من
خورشید سبو کشد نخواهم
۵
من مایه بادهام چو انگور
جز ضربت و جز لگد نخواهم
۶
از لذت زخمهاش جانم
یک ساعت اگر رهد نخواهم
۷
وقت است که جان شویم خالص
کاین زحمت کالبد نخواهم
۸
احمد گوید برای روپوش
از احمد جز احد نخواهم
۹
مجموع همه است شمس تبریز
حق است که من عدد نخواهم
تصاویر و صوت


نظرات
مسافر