مولانا

مولانا

غزل شمارهٔ ۱۵۹۸

۱

ای خوشا روزا که ما معشوق را مهمان کنیم

دیده از روی نگارینش نگارستان کنیم

۲

گر ز داغ هجر او دردی است در دل‌های ما

ز آفتاب روی او آن درد را درمان کنیم

۳

چون به دست ما سپارد زلف مشک افشان خویش

پیش مشک افشان او شاید که جان قربان کنیم

۴

آن سر زلفش که بازی می کند از باد عشق

میل دارد تا که ما دل را در او پیچان کنیم

۵

او به آزار دل ما هر چه خواهد آن کند

ما به فرمان دل او هر چه گوید آن کنیم

۶

این کنیم و صد چنین و منتش بر جان ماست

جان و دل خدمت دهیم و خدمت سلطان کنیم

۷

آفتاب رحمتش در خاک ما درتافته‌ست

ذره‌های خاک خود را پیش او رقصان کنیم

۸

ذره‌های تیره را در نور او روشن کنیم

چشم‌های خیره را در روی او تابان کنیم

۹

چوب خشک جسم ما را کو به مانند عصاست

در کف موسی عشقش معجز ثعبان کنیم

۱۰

گر عجب‌های جهان حیران شود در ما رواست

کاین چنین فرعون را ما موسی عمران کنیم

۱۱

نیمه‌ای گفتیم و باقی نیم کاران بو برند

یا برای روز پنهان نیمه را پنهان کنیم

تصاویر و صوت

کلیات شمس یا دیوان کبیر با تصحیحات و حواشی بدیع‌الزمان فروزانفر » تصویر 830
کلیات شمس تبریزی انتشارات امیرکبیر، تهران، ۱۳۷۶ » تصویر 596
محسن لیله‌کوهی :
نازنین بازیان :
الهه صالح‌پور :
عندلیب :
احسان هومان :

نظرات

user_image
بی نام
۱۳۹۳/۰۳/۳۱ - ۱۵:۰۹:۵۳
حافظ می گه:شیر در بادیه عشق تو روباه شودآه از این راه که در وی خطری نیست که نیست"روبه" رو نهاد بگیرید و "شیر" رو مسند ("شیــــــر" رو کمی کشیده بخونید و بعد از "تو" اندکی مکث کنید) "نیست که نیست" رو بخونید نیست که نباشدروباره در بادیه عشق تو شیر می شود، چه همه خطر در این راه هست که یک روباه رو می تونه در حد شیر پرورش بده و بالا ببرهمولوی می گه:آفتاب رحمتش در خاک ما درتافته‌ستذره‌های خاک خود را پیش او رقصان کنیمذره‌های تیره را در نور او روشن کنیمچشم‌های خیره را در روی او تابان کنیمچوب خشک جسم ما را کو به مانند عصاستدر کف موسی عشقش معجز ثعبان کنیمگر عجب‌های جهان حیران شود در ما رواستکاین چنین فرعون را ما موسی عمران کنیمدرمیان اشکها پرسیدمش: خوش ترین لبخند چی ست؟شعله ای در چشم تاریکش شکفت، موج خون بر گونه اش آتش فشاندکفت: لبخندی که عشق سربلند وقت مُردن بر لب مردان نهادمن ز جا برخاستم، بوسیدمش(سایه)عشق است ...
user_image
ملیکا
۱۳۹۵/۱۱/۱۱ - ۰۰:۲۴:۳۵
پیشنهاد می کنم آهنگ (ابر اگر) محسن نامجو رو بشنوید که دو بیت از این شعر فوق العاده رو هم توی این آهنگ خونده
user_image
مهدی قناعت پیشه
۱۳۹۷/۰۷/۲۷ - ۱۱:۴۶:۵۴
خوشا روزیکه شرایط پذیرائی خدا داشته واورا دعوت کنیم که تمام دردهایمانرا درمان میکند.چون بوصالش رسیدیم جان خود و یا مادیات را قربانی میکنیم و دربرابرش تسلیم هستیم و هرمشکلی را با اصل واحد یا قانونش حل میکنیم و نیم مطلب را گفتیم و مقداری نیز از رندان تا روز پنهان پنهان میکنیم .
user_image
مهدی قناعت پیشه
۱۳۹۷/۰۷/۲۷ - ۲۱:۲۰:۵۶
چون به دست ما سپارد زلف ...معنی مهم وکلی اینکه خداوند میخواهد که ما راه واحد رسیدن و دل دادن به قانون واحد ویگانه اویعنی عشق ووحدت را بدانیم،که اگر دانستیم جانمان هم برایش میدهیم
user_image
مهرپویا
۱۳۹۷/۱۱/۲۷ - ۰۶:۰۸:۵۶
سلام.واقعاً حیف و البته حیرت‌انگیز است در چنین تارنمایی، این گونه شعر مولانا در خواندن، ضایع شود!سه اشتباه در خواندن این غزل هست. یکی را می‌شود نادیده گرفت. «شاید» را در این مصراع خوب نخوانده‌اند: «پیش مشک افشان او شاید که جان قربان کنیم».در این مصراع «تا» را نخوانده: «میل دارد تا که ما دل را در او پیچان کنیم»!!!در این مصراع، اوج بی‌دقتی صورت گرفته: «کاین چنین فرعون را ما موسی عمران کنیم»به شدت متعجبم کسی که بدیهیات وزن شعر را نمی‌داند، چه طور جرأت می‌کند و به خود اجازه می‌دهد شعر مولانا را بخواند! و از شما گردانندگان این تارنمای مهم نیز در شگفتم چرا هر چیزی را منتشر می‌کنید.با احترام.
user_image
مهرپویا
۱۳۹۷/۱۱/۲۷ - ۰۶:۱۲:۴۱
یک نکته‌ی دیگر:«موسی» را هم به‌تر است بر وزن «روسی» بخوانیم نه به صورت معروف (بر وزن «کوشا»). در موسیقی شعر مولانا، بسیار متفاوت است.
user_image
مهدی خورسندی
۱۳۹۹/۰۹/۱۶ - ۰۴:۲۸:۱۹
در لَت دوم از رج سوم این سروده:"پیش مشک افشان او شاید که جان قربان کنیم" واژه "شاید" به چَم (معنی) "شایسته است" می باشد و نه "احتمالا"!!! چرا که از نگاه عرفانی جان را بدون درنگ و اندیشه باید فدای معشوق حقیقی و قربانی او کرد!.
user_image
Alireza ‌
۱۴۰۰/۰۷/۲۷ - ۰۷:۱۰:۱۰
شاید به معنای (شایسته است) میباشد و نباید به لحنی که بر معنای (احتمال) دلالت بکند خوانده شود