مولانا

مولانا

غزل شمارهٔ ۱۶۱۱

۱

مکن ای دوست غریبم سر سودای تو دارم

من و بالای مناره که تمنای تو دارم

۲

ز تو سرمست و خمارم خبر از خویش ندارم

سر خود نیز نخارم که تقاضای تو دارم

۳

دل من روشن و مقبل ز چه شد با تو بگویم

که در این آینه دل رخ زیبای تو دارم

۴

مکن ای دوست ملامت بنگر روز قیامت

همه موجم همه جوشم در دریای تو دارم

۵

مشنو قول طبیبان که شکر زاید صفرا

به شکر داروی من کن چه که صفرای تو دارم

۶

هله ای گنبد گردون بشنو قصه‌ام اکنون

که چو تو همره ماهم بر و پهنای تو دارم

۷

بر دربان تو آیم ندهد راه و براند

خبرش نیست که پنهان چه تماشای تو دارم

۸

ز درم راه نباشد ز سر بام و دریچه

ستر الله علینا چه علالای تو دارم

۹

هله دربان عوان خو مدهم راه و سقط گو

چو دفم می زن بر رو دف و سرنای تو دارم

۱۰

چو دف از سیلی مطرب هنرم بیش نماید

بزن و تجربه می کن همه هیهای تو دارم

۱۱

هله زین پس نخروشم نکنم فتنه نجوشم

به دلم حکم کی دارد دل گویای تو دارم

تصاویر و صوت

کلیات شمس یا دیوان کبیر با تصحیحات و حواشی بدیع‌الزمان فروزانفر » تصویر 838
کلیات شمس تبریزی انتشارات امیرکبیر، تهران، ۱۳۷۶ » تصویر 601
عندلیب :

نظرات

user_image
محمد
۱۳۹۶/۰۱/۲۶ - ۲۰:۵۴:۵۰
استاد بنان این غزل رو خوندهتوی دستگاه همایون و خوب هم هستجای شنیدن داره
user_image
شهرام پاینده
۱۴۰۱/۰۵/۱۱ - ۰۶:۴۰:۰۶
چو دف از  سیلی مطرب چو انسان از ضربات روزگار
user_image
مسافر
۱۴۰۲/۰۵/۲۸ - ۰۱:۵۸:۲۱
  سلام این غزل توسط آقای پرویز شهبازی در برنامه 974 گنج حضور به زبان ساده شرح داده شده است می توانید ویدیو و صوت شرح  غزل را در آدرسهای  زیر پیدا کنید: parvizshahbazi  aparat.com