مولانا

مولانا

غزل شمارهٔ ۱۶۲۵

۱

دو هزار عهد کردم که سر جنون نخارم

ز تو درشکست عهدم ز تو باد شد قرارم

۲

ز ره زیاده‌جویی به طریق خیره‌رویی

بروم که کدخدایم غله بدروم بکارم

۳

همه حل و عقد عالم چو به دست غیب آمد

من بوالفضول معجب تو بگو که بر چه کارم

۴

چو قضا به سخره خواهد که ز سبلتی بخندد

سگ لنگ را بگوید که برس بدان شکارم

۵

چو بر اوش رحم آید خبرش کند که بنشین

بهل اختیار خود را تو به پیش اختیارم

۶

اگرت شکار باید ز منت شکار خوشتر

همه صیدهای جان را به نثار بر تو بارم

۷

نه ز دام من ملالی نه ز جام من وبالی

نه نظیر من جمالی چه غریب و ندره یارم

۸

خمش ار دگر بگویم ز مقالت خوش او

بپرد کبوتر دل سوی اولین مطارم

۹

تبریز و شمس دین شد سبب فروغ اختر

رخ شمس از او منور به فراز سبز طارم

تصاویر و صوت

کلیات شمس یا دیوان کبیر با تصحیحات و حواشی بدیع‌الزمان فروزانفر » تصویر 868
کلیات شمس تبریزی انتشارات امیرکبیر، تهران، ۱۳۷۶ » تصویر 606
عندلیب :

نظرات