مولانا

مولانا

غزل شمارهٔ ۱۶۴۸

۱

ساقیا عربده کردیم که در جنگ شویم

می گلرنگ بده تا همه یک رنگ شویم

۲

صورت لطف سقی الله توی در دو جهان

رخ می رنگ نما تا همگان دنگ شویم

۳

باده منسوخ شود چون به صفت باده شویم

بنگ منسوخ شود چون همگی بنگ شویم

۴

هین که اندیشه و غم پهلوی ما خانه گرفت

باده ده تا که از او ما به دو فرسنگ شویم

۵

مطربا بهر خدا زخمه مستانه بزن

تا ز زخمه خوش تو ساخته چون چنگ شویم

۶

مجلس قیصر روم است بده صیقل دل

تا که چون آینه جان همه بی‌رنگ شویم

۷

یک جهان تنگ دل و ما ز فراخی نشاط

یک نفس عاشق آنیم که دلتنگ شویم

۸

دشمن عقل کی دیده‌ست کز آمیزش او

همه عقل و همه علم و همه فرهنگ شویم

۹

شمس تبریز چو در باغ صفا رو بنمود

زود در گردن عشقش همه آونگ شویم

تصاویر و صوت

کلیات شمس یا دیوان کبیر با تصحیحات و حواشی بدیع‌الزمان فروزانفر » تصویر 880
کلیات شمس تبریزی انتشارات امیرکبیر، تهران، ۱۳۷۶ » تصویر 613
عندلیب :

نظرات

user_image
همایون
۱۳۹۶/۱۱/۱۰ - ۱۵:۲۶:۴۰
جلال دین بیش‌ترین بهره را از وجود شمس می‌‌برد و آن گسترش آن در جهان و اطمینان از توانایی خود در این کار است زیرا خود از فرهنگ بسیار بالایی می‌‌آید و از توانایی ژرف اندیشی‌ بزرگی برخوردار است، و موضوع نیز بسیار مهم است و آن انسان در هستی‌ استانسانی‌ بزرگ پیدا می‌‌شود و انسانی‌ بزرگ آنرا می‌‌بیند، حال تنها یک مستی و غزلی این گونه لازم است تا دیگر انسان‌ها لحظه‌ای نیکو بنگرند و این زیبایی و بزرگی را ببینند زیرا تا مست نشوند و اسیر عقل خود و سود و زیان خود و سرگرم عربده و جنگ میان خود اند از هستی‌ خود غافل می‌‌مانند، این مستی در حقیقت تغییری است که در انسان صورت می‌‌گیرد و فرهنگ نوینی است که به انسان ارمغان می‌‌شوداگر این فرهنگ پیدا نمی شد، آیینگی و بیرنگی در حد سخن باقی‌ می‌‌ماند ولی اکنون صورت واقعی‌ به خود گرفته است و همه می‌‌توانند چون آونگی بر آن‌ چنگ اندازند و به رخسی پایان نا پذیر در آیند و در هماهنگی با هم و با هستی‌ خود را در مجلس میهمانی انسانی‌ بزرگ احساس کنند و از فراخی نشاط برخوردار گردند و برای هم دل‌ تنگی و به خود و دیگران مهر ورزی کنند و از کوچکی و حقارت رها گردند