
مولانا
غزل شمارهٔ ۱۶۵۶
۱
هم بهدرد این درد را درمان کنم
هم بهصبر این کار را آسان کنم
۲
یا برآرم پای جان زین آب و گِل
یا دل و جان وقف دلداران کنم
۳
داغ پروانه ستم از شمع الست
خدمت شمع همان سلطان کنم
۴
عشق مهمان شد برِ این سوخته
یک دلی دارم پِیاش قربان کنم
۵
نفْس اگر چون گربه گوید که میاو
گربهوارش من در این انبان کنم
۶
از ملولی هر کی گردانَد سری
درکِشم در چرخش و گَردان کنم
۷
آن ملولی دنبل بیعشقی است
جان او را عاشق ایشان کنم
۸
عاشقی چهبود کمال تشنگی
پس بیان چشمهٔ حیوان کنم
۹
من نگویم شرح او خامش کنم
آنچه اندر شرح ناید آن کنم
تصاویر و صوت


نظرات
ممص