مولانا

مولانا

غزل شمارهٔ ۱۶۵۷

۱

می رسد بوی جگر از دو لبم

می برآید دودها از یاربم

۲

می بنالد آسمان از آه من

جان سپردن هر دمی شد مذهبم

۳

اندکی دانستیی از حال من

گر خبر بودی شبت را از شبم

۴

مکتب تعلیم عشاق آتش است

من شب و روز اندرون مکتبم

۵

روی خود بر روی زرد من بنه

دست نه بر سینه‌ام کاندر تبم

۶

گفتمش گویم به گوشت یک سخن

گفت ترسم تا نسوزد غبغبم

۷

گفتمش دور از جمالت چشم بد

چشم من نزدیک اگر چه معجبم

تصاویر و صوت

کلیات شمس یا دیوان کبیر با تصحیحات و حواشی بدیع‌الزمان فروزانفر » تصویر 886
کلیات شمس تبریزی انتشارات امیرکبیر، تهران، ۱۳۷۶ » تصویر 617
عندلیب :

نظرات