مولانا

مولانا

غزل شمارهٔ ۱۶۶۳

۱

نو به نو هر روز باری می کشم

وین بلا از بهر کاری می کشم

۲

زحمت سرما و برف ماه دی

بر امید نوبهاری می کشم

۳

پیش آن فربه کن هر لاغری

این چنین جسم نزاری می کشم

۴

از دو صد شهرم اگر بیرون کنند

بهر عشق شهریاری می کشم

۵

گر دکان و خانه‌ام ویران شود

بر وفای لاله زاری می کشم

۶

عشق یزدان پس حصاری محکم است

رخت جان اندر حصاری می کشم

۷

ناز هر بیگانه سنگین دلی

بهر یاری بردباری می کشم

۸

بهر لعلش کوه و کانی می کنم

بهر آن گل بار خاری می کشم

۹

بهر آن دو نرگس مخمور او

همچو مخموران خاری می کشم

۱۰

بهر صیدی کو نمی‌گنجد به دام

دام و داهول شکاری می کشم

۱۱

گفت ای غم تا قیامت می کشی

می کشم ای دوست آری می کشم

۱۲

سینه غار و شمس تبریزی است یار

سخره بهر یار غاری می کشم

تصاویر و صوت

کلیات شمس یا دیوان کبیر با تصحیحات و حواشی بدیع‌الزمان فروزانفر » تصویر 889
کلیات شمس تبریزی انتشارات امیرکبیر، تهران، ۱۳۷۶ » تصویر 619
عندلیب :

نظرات

user_image
پیرایه یغمایی
۱۳۹۳/۰۸/۱۵ - ۲۳:۳۲:۵۹
داهول داهل نیز گویند و آن شبیه به چیزیست که در تهران مترسک گویند و نشانه ایست که در نزدیکی دام نشانند برای به دام کشاندن یا رماندن شکار. بهر صیدی کو نمی‌گنجد به دامدام و داهول شکاری می‌کشم
user_image
امین کیخا
۱۳۹۳/۰۸/۱۶ - ۰۴:۴۴:۳۳
داهول به لری یعنی آدم درشت که کتک خور باشد همون مترسک می شه .
user_image
محسن
۱۳۹۹/۰۹/۰۵ - ۱۵:۳۱:۳۸
بیت یکی مانده به آخر به نظر:گفت" این"غم تا قیامت میکشی؟میکشم ای دوست اری میکشم باشد.