
مولانا
غزل شمارهٔ ۱۶۶۴
۱
می شناسد پرده جان آن صنم
چون نداند پرده را صاحب حرم
۲
چون ز پرده قصد عقل ما کند
تو فسون بر ما مخوان و برمدم
۳
کس ندارد طاقت ما آن نفس
عاقل از ما می رمد دیوانه هم
۴
آن چنان کردیم ما مجنون که دوش
ماه می انداخت از غیرت علم
۵
پردههایی می نوازد پرده در
تارهایی می زند بیزیر و بم
۶
عقل و جان آن جا کند رقص الجمل
کو بدرد پرده شادی و غم
۷
این نفس آن پرده را از سر گرفت
ما به سر رقصان چو بر کاغذ قلم
تصاویر و صوت


نظرات