
مولانا
غزل شمارهٔ ۱۶۶۸
۱
من به سوی باغ و گلشن می روم
تو نمیآیی میا من می روم
۲
روز تاریک است بیرویش مرا
من برای شمع روشن می روم
۳
جان مرا هشتهست و پیشین می رود
جان همیگوید که بیتن می روم
۴
بوی سیب آمد مرا از باغ جان
مست گشتم سیب خوردن می روم
۵
عیش باقی شد مرا آن جا که من
از برای عیش کردن می روم
۶
من به هر بادی نگردم زانک من
در رهش چون کوه آهن می روم
۷
من گریبان را دریدم از فراق
در پی او همچو دامن می روم
۸
آتشم گرچه به صورت روغنم
و اندر آتش همچو روغن می روم
۹
همچو کوهی می نمایم لیک من
ذره ذره سوی روزن می روم
تصاویر و صوت


نظرات
هادی رنجبران