مولانا

مولانا

غزل شمارهٔ ۱۶۷۹

۱

من اگر مستم اگر هشیارم

بنده چشم خوش آن یارم

۲

بی‌خیال رخ آن جان و جهان

از خود و جان و جهان بیزارم

۳

بنده صورت آنم که از او

روز و شب در گل و در گلزارم

۴

این چنین آینه‌ای می بینم

چشم از این آینه چون بردارم

۵

دم فروبسته‌ام و تن زده‌ام

دم مده تا علالا برنارم

۶

بت من گفت منم جان بتان

گفتم این است بتا اقرارم

۷

گفت اگر در سر تو شور من است

از تو من یک سر مو نگذارم

۸

منم آن شمع که در آتش خود

هر چه پروانه بود بسپارم

۹

گفتمش هر چه بسوزی تو ز من

دود عشق تو بود آثارم

۱۰

راست کن لاف مرا با دیده

جز چنان راست نیاید کارم

۱۱

من ز پرگار شدم وین عجب است

کاندر این دایره چون پرگارم

۱۲

ساقی آمد که حریفانه بده

گفتم اینک به گرو دستارم

۱۳

غلطم سر بستان لیک دمی

مددم ده قدری هشیارم

۱۴

آن جهان پنهان را بنما

کاین جهان را به عدم انگارم

تصاویر و صوت

کلیات شمس یا دیوان کبیر با تصحیحات و حواشی بدیع‌الزمان فروزانفر » تصویر 898
کلیات شمس تبریزی انتشارات امیرکبیر، تهران، ۱۳۷۶ » تصویر 625
عندلیب :

نظرات

user_image
نگار
۱۳۹۸/۰۷/۰۲ - ۰۳:۰۶:۵۸
این شعر مطمئنا از مولانا هست؟ به نظر متفاوت هست
user_image
امید خلیلی
۱۳۹۹/۰۵/۲۳ - ۱۱:۰۶:۵۶
این غزل توسط بانو پریسا واعظی بصورت آواز اجرا شده است.