مولانا

مولانا

غزل شمارهٔ ۱۶۹۰

۱

اندر دو کون جانا بی‌تو طرب ندیدم

دیدم بسی عجایب چون تو عجب ندیدم

۲

گفتند سوز آتش باشد نصیب کافر

محروم ز آتش تو جز بولهب ندیدم

۳

من بر دریچه دل بس گوش جان نهادم

چندان سخن شنیدم اما دو لب ندیدم

۴

بر بنده ناگهانی کردی نثار رحمت

جز لطف بی‌حد تو آن را سبب ندیدم

۵

ای ساقی گزیده مانندت ای دو دیده

اندر عجم نیامد و اندر عرب ندیدم

۶

زان باده که عصیرش اندر چرش نیامد

وان شیشه که نظیرش اندر حلب ندیدم

۷

چندان بریز باده کز خود شوم پیاده

کاندر خودی و هستی غیر تعب ندیدم

۸

ای شمس و ای قمر تو ای شهد و ای شکر تو

ای مادر و پدر تو جز تو نسب ندیدم

۹

ای عشق بی‌تناهی وی مظهر الهی

هم پشت و هم پناهی کفوت لقب ندیدم

۱۰

پولادپاره‌هاییم آهن رباست عشقت

اصل همه طلب تو در تو طلب ندیدم

۱۱

خامش کن ای برادر فضل و ادب رها کن

تا تو ادب بخواندی در تو ادب ندیدم

۱۲

ای شمس حق تبریز ای اصل اصل جان‌ها

بی‌بصره وجودت من یک رطب ندیدم

تصاویر و صوت

کلیات شمس یا دیوان کبیر با تصحیحات و حواشی بدیع‌الزمان فروزانفر » تصویر 904
کلیات شمس تبریزی انتشارات امیرکبیر، تهران، ۱۳۷۶ » تصویر 628
محسن لیله‌کوهی :
حسین رستگار :
عندلیب :

نظرات

user_image
مهدی
۱۳۹۴/۰۹/۱۴ - ۱۶:۲۲:۵۳
بسم الله الرحمن الرحیمآنجایی که جناب مولوی میفرمایند آوازه جمالت از جان خود شنیدم. خیلی مطلب دقیقی است .یعنی هرکس خودش را به طور دقیق بشناسد خدارا میشناسد. نه این که بدنش را بشناسد.بلکه روحش را باید بشناسد. حال چطور بشناسد؟پیشنهاد میکنم کتاب کم حجم و پرارزش استاد اصغر طاهرزاده را مطالعه کنید. کتاب .ده نکته از معرفت نفس . استاد یکی از شاگردان مکتب مولوی هستند.در اینترنت اسم کتاب را بزنید میاید.پس از اینکه کتاب را خواندید سپس رجوع کنید به این شعر ببینید چه چیزها میفهمید از آن...تا نخوری ندانی...
user_image
شمس
۱۳۹۹/۰۷/۰۵ - ۰۸:۴۲:۰۲
بر بنده ناگهانی کردی نثار رحمت - جز لطف بی حد تو آن را سبب ندیدم.شاعر از لطفی سخن می گوید که گویی بی دلیل و بی حد بوده و خود شاعر نیز آن را ملتفت است، چه زیباست علم به نیکی ها و دیدن خوبی ها، شاعر می آموزد که شاکر باشیم بر همگان و بر نیکان که به ا نیکی کرده اند.
user_image
محسن
۱۴۰۰/۰۶/۲۱ - ۱۴:۲۱:۳۰
چقدر زیبا و عمیق است این مصرع «ای مادر و پدر تو جز تو نسب ندیدم». حضرت حق هم زاینده ماست (مادر) هم پرورش دهنده و روزی دهنده ما (پدر) است. پدر و مادر و اصل و نسب همه بازی است و پوشش و مکر الهی است برای زاد و ولد و بقای نسل بشر. پدر و مادر هم از خود او هستند و پدر و مادر واقعی حضرت حق میباشد. روح ما مجرد است و با هیچکس رابطه ای ندارد بلکه مستقیما از حضرت حق و از روح او ایجاد شده فنفخت فیه من روحی. و به همین دلیل است که در روز حشر فرزند و والدین از هم میگریزند و هیچ رابطه ای با هم ندارند. روح انسان مجرد است و همه ما تنها هستیم و از یک منشا و اصل و نسب واقعی خود اوست 
user_image
علی پارسایی
۱۴۰۰/۰۸/۳۰ - ۱۶:۱۱:۱۶
اصل همه طلب تو در (تو یا خود؟) طلب ندیدم 
user_image
Mojtaba hajizadeh
۱۴۰۲/۱۱/۱۵ - ۱۴:۳۲:۲۴
گروه کماکان با خوانندگی مهدی ساکی اجرای خوبی از برخی ابیات این شعردارد.  توی یوتیوپ می توان پیدا کرد. اجرایش در آتلیه کبود تبریز هم در یوتیوپ قابل ملاحظه است. 
user_image
همایون
۱۴۰۳/۰۳/۲۲ - ۰۰:۳۹:۵۱
غزل سبک و کم ارزشی است که می‌تواند الحاقی باشد
user_image
رضا شاهی
۱۴۰۳/۰۶/۲۰ - ۱۶:۲۲:۰۷
پولادپاره‌هاییم آهن‌رباست عشقت..   مگه می‌شه با این کلمات زمخت، چنین شیرین سخن گفت؟ عجب عجب عجب وای