مولانا

مولانا

غزل شمارهٔ ۱۷۱۸

۱

ای تو ترش کرده رو تا که بترسانیم

بسته شکرخنده را تا که بگریانیم

۲

ترش نگردم از آنک از تو همه شکرم

گریه نصیب تن است من گهر جانیم

۳

در دل آتش روم تازه و خندان شوم

همچو زر سرخ از آنک جمله زر کانیم

۴

در دل آتش اگر غیر تو را بنگرم

دار مرا سنگسار ز آنچ من ارزانیم

۵

هیچ نشینم به عیش هیچ نخیزم به پا

جز تو که برداریم جز تو که بنشانیم

۶

این دل من صورتی گشت و به من بنگرید

بوسه همی‌داد دل بر سر و پیشانیم

۷

گفتم ای دل بگو خیر بود حال چیست

تو نه که نوری همه من نه که ظلمانیم

۸

ور تو منی من توام خیرگی از خود ز چیست

مست بخندید و گفت دل که نمی‌دانیم

۹

رو مطلب تو محال نیست زبان را مجال

سوره کهفم که تو خفته فروخوانیم

۱۰

زود برو درفتاد صورت من پیش دل

گفت بگو راست ای صادق ربانیم

۱۱

گفت که این حیرت از منظر شمس حق است

مفخر تبریزیان آنک در او فانیم

تصاویر و صوت

کلیات شمس یا دیوان کبیر با تصحیحات و حواشی بدیع‌الزمان فروزانفر » تصویر 920
کلیات شمس تبریزی انتشارات امیرکبیر، تهران، ۱۳۷۶ » تصویر 638
عندلیب :

نظرات

user_image
همایون
۱۳۹۷/۰۷/۱۸ - ۱۹:۳۲:۱۱
برای جلال دین هیچ چیز حیرت انگیز نیست بجز شمس و اینکه کسی‌ مانند شمس در جهان صورت پیدا شده است جلال دین در این غزل این حیرت را به زیبائی و هنرمندی تمام برای ما به یادگار می‌‌گذارد زیرا ما که جلال دین را داریم دیگر به شمس اهمیتی نمی دهیم، در حالیکه بدون شمس پیدایش جلال دین ممکن نبوددر مقدمه موقعیت خود را در برابر شمس بازگو می‌‌کند که تا چه حد در او غرق و فنا گشته است و همه چیز را در او یافته استدر قسمت دوم گفتگویی با دل می‌‌کند بسیار شاعرانه و زیبا و تمثیلی از سوره کهف می‌‌آورد که بعضی‌ چیز‌ها را نمیتوان به زبان آورد بلکه باید در خواب و رویا و خیال دید و شنید و شمس را اینگونه پدیده‌ای در مرز خواب و بیداری و صورت و معنی‌ و واقعیت و خیال و فرا تر از آن قرار می‌‌دهد
user_image
حیران
۱۳۹۸/۰۷/۰۴ - ۰۶:۰۰:۱۲
بیت ما قبل آخر : زود "به رو"[به معنی صورت] درفتاد صحیح است.( در تصحیح استاد فروزانفر "برو" نوشته شده است که منظور "به رو" است. در هر صورت بر او اشتباه است)