مولانا

مولانا

غزل شمارهٔ ۱۷۳۱

۱

اگر زمین و فلک را پر از سلام کنیم

وگر سگان تو را فرش سیم خام کنیم

۲

وگر همای تو را هر سحر که می آید

ز جان و دیده و دل حلقه‌های دام کنیم

۳

وگر هزار دل پاک را به هر سر راه

به دست نامه پرخون به تو پیام کنیم

۴

وگر چو نقره و زر پاک و خالص از پی تو

میان آتش تو منزل و مقام کنیم

۵

به ذات پاک منزه که بعد این همه کار

به هر طرف نگرانیم تا کدام کنیم

۶

قرار عاقبت کار هم بر این افتاد

که خویش را همه حیران و خیره نام کنیم

۷

و آنگهی که رسد باده‌های حیرانان

ز شیشه خانه دل صد هزار جام کنیم

۸

چو سیمبر به صفا تنگمان به بر گیرد

فلک که کره تند است ماش رام کنیم

۹

چو مغز روح از آن باده‌ها به جوش آید

چهار حد جهان را به تک دو گام کنیم

۱۰

ز شمس تبریز انگشتری چو بستانیم

هزار خسرو تمغاج را غلام کنیم

تصاویر و صوت

کلیات شمس یا دیوان کبیر با تصحیحات و حواشی بدیع‌الزمان فروزانفر » تصویر 929
کلیات شمس تبریزی انتشارات امیرکبیر، تهران، ۱۳۷۶ » تصویر 643
عندلیب :

نظرات