
مولانا
غزل شمارهٔ ۱۷۴۷
۱
اگر به عقل و کفایت پی جنون باشم
میان حلقه عشاق ذوفنون باشم
۲
منم به عشق سلیمان زبان من آصف
چرا ببسته هر داروی فسون باشم
۳
خلیل وار نپیچم سر خود از کعبه
مقیم کعبه شوم کعبه را ستون باشم
۴
هزار رستم دستان به گرد ما نرسد
به دست نفس مخنث چرا زبون باشم
۵
به دست گیرم آن ذوالفقار پرخون را
شهید عشقم و اندر میان خون باشم
۶
در این بساط منم عندلیب الرحمان
مجوی حد و کنارم ز حد برون باشم
۷
مرا به عشق بپرورد شمس تبریزی
ز روح قدس ز کروبیان فزون باشم
تصاویر و صوت


نظرات