مولانا

مولانا

غزل شمارهٔ ۱۷۵

۱

از ورای سر دل بین شیوه‌ها

شکل مجنون عاشقان زین شیوه‌ها

۲

عاشقان را دین و کیش دیگرست

اصل و فرع و سر آن دین شیوه‌ها

۳

دل سخن چینست از چین ضمیر

وحی جویان اندر آن چین شیوه‌ها

۴

جان شده بی‌عقل و دین از بس که دید

زان پری تازه آیین شیوه‌ها

۵

از دغا و مکر گوناگون او

شیوه‌ها گم کرده مسکین شیوه‌ها

۶

پرده دار روح ما را قصه کرد

زان صنم بی‌کبر و بی‌کین شیوه‌ها

۷

شیوه‌ها از جسم باشد یا ز جان

این عجب بی آن و بی این شیوه‌ها

۸

مرد خودبین غرقه شیوه خودست

خود نبیند جان خودبین شیوه‌ها

۹

شمس تبریزی جوانم کرد باز

تا ببینم بعد ستین شیوه‌ها

تصاویر و صوت

کلیات شمس یا دیوان کبیر با تصحیحات و حواشی بدیع‌الزمان فروزانفر » تصویر 143
کلیات شمس تبریزی انتشارات امیرکبیر، تهران، ۱۳۷۶ » تصویر 104
پری ساتکنی عندلیب :

نظرات

user_image
امین کیخا
۱۳۹۲/۰۳/۱۱ - ۰۴:۳۴:۴۷
گوناگون فارسیست اما ساناسان همانست و کمتر کسی انرا بکار میبرد
user_image
امین کیخا
۱۳۹۲/۰۳/۱۱ - ۰۴:۳۵:۳۶
ناسانی یا ناهمسانی یعنی تفاوت
user_image
همایون
۱۳۹۷/۰۹/۲۱ - ۱۹:۰۵:۴۷
راه، روش، هنجار، مکر و ناز و کرشمه، سبک و طریق و خوی و عادت، گونه و عمل از واژه شیوه می‌‌تواند دریافت شودهستی‌ دائماً معنی‌‌های نو می‌‌آورد و این معنی‌‌ها صورت‌ها و شیوه‌های نو با خود می‌‌آورند، ذات هستی‌ افریدگاری استو این دین و آیین جلال دین است، که هر روز با هستی‌ نو شود و پیام نوی بیاوردامروزه مکانیک کوانتم نیز اصل هستی‌ را بر عدم قطعیت و ثبات شناسائی می‌‌کند، که توانائی بی‌ حد و اندازه‌ای به این نیروی آفریدگاری می‌‌بخشد، زیرا که اگر چنین نمی بود و اصل هستی‌ بر ثبات استوار می‌‌بود آنگاه عاملی می‌‌بایست تا این ثبات را بر هم زند تا افریدگاری جریان یابد آن هم بسیار محدودشیوه‌ها از جسم باشد یا ز جان - این عجب بی‌آن و بی‌این شیوه‌ها