مولانا

مولانا

غزل شمارهٔ ۱۷۵۵

۱

در طریقت دو صد کمین دارم

لیک صد چشم خرده‌بین دارم

۲

این نشان‌ها که بر رخم پیداست

دانک از شاه هم‌نشین دارم

۳

آن یکی گنج کز جهان بیش است

در دل و جانِ خود دفین دارم

۴

ظلمت شک جای من بادا

گر از آن رو سر یقین دارم

۵

من نهانی ز جبرئیل امین

جبرئیل دگر امین دارم

۶

نقش چین مر مرا چه‌کار آید؟

چونک بر رخ ز عشقْ چین دارم

۷

اسپ اقبال را ببرم پی

زانک بر پشت عشق زین دارم

۸

پای دار است جان من در عشق

چونک پاهای آهنین دارم

۹

از دَمم بوی باغ می‌آید

کز درون باغ و یاسمین دارم

۱۰

از فرح پایم از زمین دور است

چونک در لامکان زمین دارم

۱۱

رو به تبریز شرح این بطلب

زانک من این ز شمس دین دارم

تصاویر و صوت

کلیات شمس یا دیوان کبیر با تصحیحات و حواشی بدیع‌الزمان فروزانفر » تصویر 942
کلیات شمس تبریزی انتشارات امیرکبیر، تهران، ۱۳۷۶ » تصویر 651
عندلیب :

نظرات

user_image
بینام
۱۳۹۱/۱۱/۱۸ - ۰۴:۳۴:۰۴
برای اینکه کسی که در طریقت قدم بردارد تواند از اسرار گوید. مولانا در این سلوک بوده.پس نمیتوان حاشیه ای خام بر پختهای نوشت. زنده باد مولانا شیخ اکبر و جلیل القدر ادبیات و سلوک عرفان.