
مولانا
غزل شمارهٔ ۱۷۵۶
۱
تا به جان مست عشق آن یارم
سردهٔ بادههای انوارم
۲
هر دمی گر نه جان نو دهدم
ای دل از جان خویش بیزارم
۳
گرد آن مه چو چرخ میگردم
پس دگر چیست در زمین کارم
۴
بر سر کارگاه خوبی بود
سوزنش کردهست چون تارم
۵
سوزنم چنگ شد از او در تار
تا به آواز زیر میزارم
۶
تا من این کارگاه عالم را
کو حجاب حقست بردارم
۷
تا بسوزم حجاب غفلت و خواب
ز آتش چشمهای بیدارم
۸
تا بیابم ز شمس تبریزی
صحّت این ضمیر بیمارم
تصاویر و صوت


نظرات