
مولانا
غزل شمارهٔ ۱۷۶۵
۱
عاشق روی جان فزای توییم
رحمتی کن که در هوای توییم
۲
تو به رخسار آفتابی و مه
ما همه ذره در هوای توییم
۳
تا تو زین پرده روی بنمایی
منتظر بر در سرای توییم
۴
ای که ما در میان مجلس انس
بیخود از شربت لقای توییم
۵
خیره چون دشمنان مکش ما را
کآخر ای دوست آشنای توییم
۶
تو رضا می دهی به کشتن ما
ما همه بنده رضای توییم
۷
گرچه با خاتم سلیمانیم
ای پری زاده خاک پای توییم
۸
شمس تبریز جان جانهایی
ما همه بنده و گدای توییم
تصاویر و صوت


نظرات
فرهاد رسولی
پوریا سجادی