مولانا

مولانا

غزل شمارهٔ ۱۷۶۸

۱

چند قبا بر قد دل دوختم

چند چراغ خرد افروختم

۲

پیر فلک را که قراریش نیست

گردش بس بوالعجب آموختم

۳

گنج کرم آمد مهمان من

وام فقیران ز کرم توختم

۴

حاصل از این سه سخنم بیش نیست

سوختم و سوختم و سوختم

۵

بر مثل شمعم من پاکباز

ریختم آن دخل که اندوختم

۶

بس که بسی نکته عیسی جان

در دل و در گوش خر اسپوختم

۷

بس که اذا تم دنا نقصه

تا بنگوید صنم شوخ تم

تصاویر و صوت

کلیات شمس یا دیوان کبیر با تصحیحات و حواشی بدیع‌الزمان فروزانفر » تصویر 950
کلیات شمس تبریزی انتشارات امیرکبیر، تهران، ۱۳۷۶ » تصویر 656
عندلیب :

نظرات

user_image
ناشناس
۱۳۹۷/۰۳/۱۴ - ۰۶:۲۸:۳۰
بیت حاصل عمرم سه سخن بیش نیست، خام بدم پخته شدم سوختم مربوط به این غزل نیست؟ چون شباهت فراوانی به بیت چهارم داره
user_image
احسان بهزادنژاد
۱۳۹۷/۰۴/۰۶ - ۰۳:۰۷:۰۸
فکر می کنم بیت آخر اینطوری معنی بشود:چه بسا که وقتی کار یا صحبت یا بهانه ی مصاحبت تمام می شد، دوباره نقصانی یا بهانه ای پیش می کشیدم تا آن صنم نگوید که: وقت دیدار تمام شد
user_image
آن مرد
۱۳۹۸/۱۰/۱۵ - ۱۵:۱۸:۱۳
اذا تم بدا نقصه - یعنی آنچه تمام می شود نقصانش آغاز می گردد. اذا تم دنا نقصه معنی ندارد و نادرست است.