مولانا

مولانا

غزل شمارهٔ ۱۷۸۶

۱

دزدیده چون جان می‌روی اندر میانِ جانِ من

سروِ خرامانِ منی ای رونقِ بستانِ من

۲

چون می‌روی بی‌من مرو ای جانِ جان بی‌تن مرو

وز چشم من بیرون مشو ای شعله‌یِ تابانِ من

۳

هفت آسمان را بردرم وز هفت دریا بگذرم

چون دلبرانه بنگری در جانِ سرگردانِ من

۴

تا آمدی اندر برم شد کفر و ایمان چاکرم

ای دیدنِ تو دینِ من وی رویِ تو ایمانِ من

۵

بی‌پا و سر کردی مرا بی‌خواب‌وخور کردی مرا

سرمست و خندان اندرآ ای یوسفِ کنعانِ من

۶

از لطفِ تو چو جان شدم وز خویشتن پنهان شدم

ای هستِ تو پنهان‌شده در هستیِ پنهانِ من

۷

گل جامه در از دست تو ای چشمِ نرگس مستِ تو

ای شاخ‌ها آبستِ تو ای باغِ بی‌پایانِ من

۸

یک لحظه داغم می‌کشی یک دم به باغم می‌کشی

پیشِ چراغم می‌کشی تا وا شود چشمانِ من

۹

ای جانِ پیش از جان‌ها وی کانِ پیش از کان‌ها

ای آنِ پیش از آن‌ها ای آنِ من ای آنِ من

۱۰

منزلگهِ ما خاک نی گر تن بریزد باک نی

اندیشه‌ام افلاک نی ای وصلِ تو کیوانِ من

۱۱

مر اهل کشتی را لحد در بحر باشد تا ابد

در آبِ حیوان مرگ کو ای بحرِ من عمانِ من

۱۲

ای بویِ تو در آهِ من وی آهِ تو همراهِ من

بر بویِ شاهنشاهِ من شد رنگ‌وبو حیرانِ من

۱۳

جانم چو ذره در هوا چون شد ز هر ثقلی جدا

بی‌تو چرا باشد چرا ای اصلِ چار ارکانِ من

۱۴

ای شه صلاح‌الدینِ من ره‌دانِ من ره‌بینِ من

ای فارغ از تمکینِ من ای برتر از امکانِ من

تصاویر و صوت

کلیات شمس یا دیوان کبیر با تصحیحات و حواشی بدیع‌الزمان فروزانفر » تصویر 960
کلیات شمس تبریزی انتشارات امیرکبیر، تهران، ۱۳۷۶ » تصویر 661
علیرضا بخشی زاده روشنفکر :
علیرضا بخشی زاده روشنفکر :
محسن لیله‌کوهی :
سهیل قاسمی :
عندلیب :
افسر آریا :
فاطمه زندی :
محمدرضاکاکائی :

نظرات

user_image
رویا
۱۳۹۰/۰۱/۲۸ - ۰۴:۳۸:۱۵
گاهی اوقات که احساس خستگی و خمودی می کنم خوندن غزلی از مولانا همیشه من رو به وجد میاره......این غزل رو هم بسیار دوست دارم و این بیتش بارها یادآوری خوبی برام بوده...یک لحظه داغم می کشی یک دم به باغم می کشیپیش چراغم می کشی تا وا شود چشمان من
user_image
فرهاد
۱۳۹۰/۰۷/۲۰ - ۰۳:۲۶:۲۹
های من عاشق مولاناهستمهفت آسمان را بر درم از هفت دریا بگذرمچون دلبرانه بنگرید بر جان سرگردان من
user_image
ولید
۱۳۹۰/۱۰/۰۲ - ۱۴:۳۳:۱۰
منزلگه ما خاک نی گر تن بریزد باک نیاندیشه‌ام افلاک نی ای وصل تو کیوان منمن عاشق مولانا هستم.عاشق دیوانگی هایش.راستی چگونه میشود انسانی اینهمه لبریز یاشد از عشق وعلم و .........صد البته دیوانگی .....
user_image
CCX
۱۳۹۱/۰۲/۱۰ - ۱۲:۲۴:۲۷
با سلامشاید جای دیوانگی بهتر باشه بگیم عاشقیاونم عشق سر منشا عشقبه قول خود حضرت مولانا:عشق آن زنده گزین کاو باقی استوز شراب جان فزایت ساقی است
user_image
فاطمه
۱۳۹۱/۰۹/۲۲ - ۰۲:۰۳:۲۵
گل جامه در از دست تو ای چشم نرگس مست توای شاخ‌ها آبست تو ای باغ بی‌پایان منیک لحظه داغم می کشی یک دم به باغم می کشیپیش چراغم می کشی تا وا شود چشمان من معنی بیت اول چیه؟مصرع دوم بیت دوم پیش چراغم می کِشی یا می کُشی؟
user_image
جلال
۱۳۹۱/۱۰/۰۱ - ۰۱:۲۷:۴۶
عاشق و شیفته مولانای بزرگ هستم .تا آمدی اندر برم ، شدکفروایمان چاکرم ای دیدن تو دین من ، وی روی تو ایمان منای بوی تو در آه من ، وی آه تو همراه من .....گل جامه در از دست تو ای چشم نرگس مست تو...
user_image
Allah Mohammad Ayarzada
۱۳۹۲/۰۱/۲۳ - ۰۹:۴۴:۴۵
این شعر حقیقت ایمان را برایم بیان میکند, نه تنها بیان میکند بلکه باعث حس کردن آن میشود.
user_image
امین
۱۳۹۲/۰۴/۰۳ - ۱۳:۵۰:۵۳
واقعا زیباست این غزل.وجقدر زیبا خونده این غزل رو کورش تیمورزاده در آلبوم (چون عاشقانه بنگیری).
user_image
ستارپور
۱۳۹۲/۰۴/۲۸ - ۱۰:۵۴:۴۴
این‏ ‏شعر‏ ‏بسیار‏ ‏زیبای‏ ‏مولانا‏ ‏رو‏ ‏خیلی‏ ‏ها‏ ‏خونده‏ ‏اند‏ ‏اما‏ ‏بنظر‏ ‏من‏ ‏اجرای‏ ‏همایون‏ ‏شجریان‏ ‏با‏ ‏گروه‏ ‏شمس‏ ‏در‏ ‏کنسرت‏ ‏ایینه‏ ‏ها‏ ‏عالیترین‏ ‏اجراست‏ ‏خصوصا‏ ‏جایی‏ ‏که‏ ‏میخونه‏ ‏یک‏ ‏لحظه‏ ‏داغم‏ ‏میکشی‏ ‏یکدم‏ ‏به‏ ‏باغم‏ ‏مبکشی‏ ‏.......
user_image
نازبانو
۱۳۹۳/۰۱/۱۵ - ۱۳:۴۶:۵۳
اجرای این غزل را با صدای هژیر مهر افروز گوش کنید که بینظیره
user_image
محمد امین مبرهن
۱۳۹۳/۰۸/۱۳ - ۰۷:۵۳:۳۲
بعد از شمس مولانا جلوه معشوق و خالق رو در جمال صلاح الدین میدید و بعد از او هم تماما مست حسام الدین بود...ای برتر از امکان من
user_image
ثریا موسوی
۱۳۹۳/۰۹/۲۰ - ۱۶:۲۱:۲۲
یک سوال دارم.بیت اول را باید چگونه خواند؟دزدیده چون جان می روی، اندر میان جان من سرو منی ای رونق بوستان من.یعنی اینکه چون جان مرا دزدیده ای و می روی و تو در میان جان من سرو بستان من هستی؟و یا مثل کسانی که جان مرا دزدیده اند می روی اندر میان جان من؟
user_image
شاعر
۱۳۹۳/۱۰/۱۹ - ۱۴:۲۲:۳۴
من یه شاعرم و عاشق شعر های مولانا. یه نظر داشتم لطفاً شمام کمک کنید و نظر بدید. البته من به اشعار مولانا خورده نمیگیرم. به نظر شما بهتر نیست تو مصرع
user_image
شاعر
۱۳۹۳/۱۰/۱۹ - ۱۴:۲۳:۱۱
من یه شاعرم و عاشق شعر های مولانا. یه نظر داشتم لطفاً شمام کمک کنید و نظر بدید. البته من به اشعار مولانا خورده نمیگیرم. به نظر شما بهتر نیست تو مصرع
user_image
شاعر
۱۳۹۳/۱۰/۲۰ - ۱۷:۲۳:۴۵
ادامه
user_image
بهروز
۱۳۹۴/۰۴/۲۳ - ۰۱:۴۴:۵۴
در مصرع پیش چراغم میکشی ،منظور کشتن یا همان خاموش کردن است.زیراتا آدمی ترک تعلقات مانند پندارهای غلط خود را نکند به درک روشنایی نمیرسد
user_image
بابک
۱۳۹۴/۰۴/۲۳ - ۱۶:۲۷:۰۰
بهروز گرامی، اگر اشتباه نکنم پیش چراغم می کَشی و یا می کِشی باشد و نه می کُشی.
user_image
مهرداد
۱۳۹۴/۰۴/۳۰ - ۱۳:۳۷:۰۱
آسرکار خانم موسوی مده‌ام چو عقل و جان از همه دیده‌ها نهانتا سوی جان و دیدگان مشعله نظر برمظاهرا جان اول به معنای عقل و جان دوم وجود انسان است. کنایه از اینکه انسان آرام آرام و بدون اینکه متوجه شود به عقل و پختگی میرسد.یعنی یک جان دیگری وارد وجودش میشود.دزدیده یعنی آهسته و بدون اینکه کسی متوجه شود
user_image
ناشناس
۱۳۹۴/۱۰/۰۸ - ۲۱:۱۹:۲۶
ببخشید یه سوال دارم اسونه ولی من بلد نیستم، ای هست تو پنهان شده در هستی پنهان من یعنی چی؟
user_image
محدث
۱۳۹۴/۱۰/۰۸ - ۲۲:۲۹:۰۵
دوست گرامیبر اساس نگرش فلاسفه، وجود ما و وجود آفریدگار نازنین ما، در معنا مشترک است. اما برخی فیلسوفان و نیز بسیاری از عارفان می گویند ما هستی و وجود نداریم و وجود و هستی محض و خالص و بسیط و واحد، متعلق به خداست. یعنی ما هستی نما هستیم و تجلی و اشراق و به تعبیری دیگر سایه و ظل.شاید مقصود جناب مولوی معنوی، از هستی پنهان من، اشاره به همان قضیه و نگرش عارفان باشد. اما ربط هستی محض و حقیقی خدا به هستی صوری و لفظی ما، چیست خب مولوی می گوید اختلاط روی داده....هستی حقیقی خدا در عدم هایی هستی نما چون ما.مثلا نفخ روح الهی در روح ما. چنانکه در کتاب زیبایش می فرماید:فَإِذا سَوَّیْتُهُ وَ نَفَخْتُ فیهِ مِنْ رُوحی فَقَعُوا لَهُ ساجِدینَ ...یانَفَخَ فِیهِ مِنْ رُوحِهِ وَجَعَلَ لَکُمُ...یافَنَفَخْنَا فِیهَا مِنْ رُوحِنَا وَجَعَلْنَاهَا وَابْنَهَا آیَةً لِلْعَالَمِینَ...می تواند هم اشاره به مقام خلافت انسان در بشر از یوی خدا باشد. و البته احتمالات دیگر...
user_image
محدث
۱۳۹۴/۱۰/۰۸ - ۲۲:۳۶:۱۱
اصلاح غلط:می تواند هم اشاره به مقام خلافت انسان در زمین از سوی خدا باشد...
user_image
ناشناس
۱۳۹۴/۱۰/۱۷ - ۰۱:۳۰:۰۱
مرسی از راهنماییتون جناب محدث
user_image
بهشتی
۱۳۹۴/۱۱/۲۹ - ۰۰:۱۶:۰۸
باسلام و احترامبه طور اتفاقی نوشته ها دوستان را دیدیم و شعر را هم خوندم تفاسیری که دوستان از شعر کرده بودن موجب شد بیشتر از خوندن وکسب مفاهیم آن لذت ببرم که فرصت را مغتنم شمرده از زحمات همه دوستان مهربانم سپاسگزارم ....ای در میان جانی و جان از تو بی خبرجهان از تو پر است وجان از تو بی خبر
user_image
مریم
۱۳۹۵/۰۱/۲۲ - ۱۸:۱۴:۵۶
"ای اصل چهار ارکان من "اشاره به چیست ؟
user_image
ناصح کوردی
۱۳۹۵/۰۱/۲۶ - ۰۸:۴۷:۰۵
دوست عزیز مذهب مولانای جان سنی حنفی بوده است(البته در ظاهر، وگرنه بر همگان آشکار است مذهب ایشان چیزی جز عشق نیست) و در مذهب تسنن چهار اصل اساسی ایمان عبارتند از توحید، نبوت، مبدا، معاد.
user_image
مهدی
۱۳۹۵/۰۶/۱۰ - ۰۸:۰۰:۳۲
به به .. به این شعر زیبا.. دوستان حیف نیست دریای از عشق و انسانیت و زیبایی که میتونیم با مولانا تجربه کنیم رو با مذهب و ملیت و زبان آلوده کنیم؟ به قول خود مولانا: ملت عشق از همه دینها جداست. عاشقان را ملت و مذهب خداست
user_image
فاطمه
۱۳۹۵/۰۶/۲۹ - ۰۰:۰۱:۱۲
سلام این غزل مولانا بسیار دل انگیز و فرح بخش است و بسیار زیبا تر میشود اگر شرح دکتر سروش را درمورد این غزل بشنویم ....
user_image
بامداد
۱۳۹۵/۰۶/۳۰ - ۰۱:۵۱:۰۰
خانم ثریا موسوی منظور مولانا از بیتی که فرمودین این هست که یعنی آرام آرام و به گونه ای که من متوجه نمیشم در جان من حرکت میکنی
user_image
اخگر
۱۳۹۵/۰۷/۰۵ - ۱۷:۱۰:۰۶
پیشنهاد میکنم که این غزل رو با صدای همایون شجریان گوش کنید
user_image
مهدی
۱۳۹۵/۰۸/۲۵ - ۰۱:۲۲:۲۵
بسمه تعالی با سلام خدمت تمامی عزیزان همانطور که می دانید مرحوم شریف زاده نیز که از اساتید به نام موسیقی مقامی بودند نیز این غزل را با اواز خود در ذهن ها ماندگارتر کرده اند که شنیدن آن خالی از لطف نیست خدایش رحمت کند
user_image
نادر
۱۳۹۵/۰۹/۱۱ - ۱۵:۱۷:۳۷
خانم فریده انوری برخی از غزلیات مولانا از جمله این غزل دلکش را با صدا و لهجه ای دلنشین و بسیار پر احساس دکلمه کرده اند که شنیدن آن را به دوستان ارجمند پیشنهاد می کنم ..
user_image
دلارام
۱۳۹۵/۰۹/۱۹ - ۲۲:۰۱:۲۱
سلام کسی میتونه بگه چه کتابی میتونم بخونم که به شناخت بیشتر شمس و مولانا کمکم کنه؟
user_image
روفیا
۱۳۹۵/۰۹/۲۰ - ۰۷:۰۶:۳۱
درود دلارام جانپیش آن خورشید کو بس روشن است در حقیقت هر دلیلی رهزن است هر واسطه ای ما را از هدف دور می کند. البته می توانیم از بزرگان مدد بجوییم، لیک نیاز حقیقی ما این نیست که از دریچه نگاه دیگری مولانا و شمس را بشناسیم، بلکه نیکوست از دریچه نگاه خود به کلام و جهان بینی این بزرگان در آثار " خودشان " بنگریم و در آنها بیندیشیم. ما نیاز داریم روش درست اندیشیدن را از بزرگان بیاموزیم. هنگامی که شما زبان انگلیسی می آموزید از دیکشنری و دایره المعارف و گوگل و... مدد می گیرید، ولی تا ابد همان جملات کتاب زبان و دایره المعارف را به کار نمی برید، بلکه روزی می رسد که شما حرف تازه ای برای گفتن خواهید داشت. به شرطی که اندیشیدن را تمرین کرده باشید! من نمی دانم آیا شما به این موضوع از جایگاه حرفه ای نظر دارید یا این یک مطالعه و بررسی آزاد liberal study است، باید بگویم شخصا برای دومی اعتبار بیشتری قایلم چون یک مطالعه خالص و غیر وابسته یا independent است و کمتر در معرض اغراض و امراض شخصی! خودم چون حرفه دیگری برگزیده ام فرصت چندانی برای مطالعه صرف در این باب نداشته ام ولی هر گاه گوش و مغزم آزاد بود از هزاران ساعت سخنرانی صوتی بزرگانی چون الهی قمشه ای، کریم زمانی، سروش، مصطفی ملکیان، ایرج شهبازی، احمد سام و مهدوی بهره جسته ام. باید بگویم از این بابت بسیار خرسندم، چرا که هرگز بدون این امکان، قادر نبودم این ساعت های طولانی را صرف ادبیات و معرفت کنم. برایتان آرزوی بهروزی در این مسیر خجسته را دارم.
user_image
کریم
۱۳۹۵/۱۲/۱۹ - ۰۸:۵۰:۵۲
سلام خانم روفیانوع نوشتن شما حکایت از دریافت درست موضوعات دارد.چنانچه وبلاگ یا منبعی از نوشته های خود دارید اعلام بفرمایید. سپاسگذارم
user_image
وفایی
۱۳۹۶/۰۱/۳۰ - ۲۲:۳۷:۰۵
آقا مهرداد دیدم نوشته اید " آسرکار خانم موسوی " ... همش داشتم با خودم فکر می کردم شما از پشت کدام کوه آمده اید که نمی دانید " آ " مخفف آقاست ! آسرکار خانم یعنی آقا سرکار خانم !که بعد کشف کردم آ از سطر پایین شیطنت کرده و خود به خود پریده سطر بالا فکر کنم گوشی موبایل یا کامپیوتر شما جن داردنشانه اش هم اینست که به محض اینکه این جمله را نوشتید : " یک جان دیگری وارد وجودش می شود " ، جنه آمد !
user_image
nabavar
۱۳۹۶/۰۱/۳۱ - ۱۰:۰۶:۵۰
چقدر این و،ف،ا،ی،ی بی ملاحظه می نویسدحالم بد شد
user_image
ناشناخته
۱۳۹۶/۰۱/۳۱ - ۱۱:۰۶:۰۱
منظورتان از بی ملاحظه چیست؟ ادب مورد نظر است؟
user_image
روفیا
۱۳۹۶/۰۱/۳۱ - ۱۱:۳۵:۳۰
سلام کریم گرامیببخشید که دیری گذشت تا پیامتان را ببینم. نه، وبلاگ ندارم.سرای دلپذیر گنجور میزبان من است. من هیچ چیز تازه ای ندارم که بگویم. شما همه این نکته ها را خود می دانید از بس که ساده هستند . بنده تنها یادآوری می کنم.
user_image
احمد
۱۳۹۶/۰۸/۲۵ - ۰۱:۰۲:۳۶
دلارام عزیز درودپیشنهاد میکنم جهت شروع آشنایی با مولانا کتاب " پله پله تا ملاقات خدا" به قلم دکتر " عبالحسبن زرینکوب" رو مطالعه بفرمایید و بعد به منابعی که در همین کتاب به اونها اشاره شده مراجعه بفرمایید.
user_image
همایون
۱۳۹۶/۱۰/۳۰ - ۰۹:۲۸:۰۰
دوره صلاح دین در زندگی جلال دین دوره بسیار مهمی استشمس که دنیای او را دگرگون کرده و وظیفه ای سنگین همراه با شور و فراق و مبارزه بر دوش او گذاشته اکنون په راه پر خون رفته است و تا آمدن حسام دین مدتی باید سر شود چه چیزی و چه کسی بهتر از آرامش صلاح دین یار دیگر شمس دین و اودوره ای که به او فرصت می دهد تا شمس را دوره کند و خود را آماده و شور خود را مهار و فراق را پذیرفتنی سازدروی سخن با شمس است که دیگر رفته است ولی به تمامی حضور دارد و حس می شود در کنار صلاح دین است که دوری جسمانی شمس نیز برای او امکان پذیر می گرددغزلی سرشار از احساس و صداقت و عشق و بزرگی انسان
user_image
جمشید
۱۳۹۶/۱۱/۱۴ - ۲۰:۴۳:۳۷
بنظر من بیت اول میگه : چطوری جان من رو دزدیدی و میری در جان من ای کسی که سروی هستی در باغی که منم و بنظرم چون معنی چگونه میده توی این بیت
user_image
سروش
۱۳۹۶/۱۱/۲۶ - ۲۰:۱۰:۳۵
سلام میشه یکی فرق اشعار شمس و مولانارو بگه من یه دیوان دارم از شمس و یکی از مولانا اما غزل های تکراری دارن نمیشه فهمید این غزل برای کدومشون بوده .ممنون میشم توصیح بدید؟
user_image
برگ بی برگی
۱۳۹۷/۰۱/۰۵ - ۰۳:۲۹:۲۸
خانم مریم سوال کرده بودند چهار رکن کدام است که ظاهراً دوستان کم لطفی نموده توجهی به سوال این میهمان حضرت مولانا نداشته اند . به نظر این حقیر مراد مولوی عقل ، دل و جان سه رکن هستند که با رکن اصلی که ذات حق تعالی در نهاد انسان میباشد ، چهار رکن انسان را تشکیل میدهند و در جای جای غزلیات مولانا به آن اشاره شده است .موفق باشید
user_image
nabavar
۱۳۹۷/۰۱/۰۵ - ۰۴:۰۴:۰۲
شاید بتوان چار ارکان را نظر به اعتقاد شیخیه دانست که : توحید ، نبوت ، امامت و رکن اربع که {تبری و تولی } ست .مانا در نهان سراینده
user_image
برگ بی برگی
۱۳۹۷/۰۱/۰۵ - ۰۴:۴۳:۱۳
با سلام به سروش عزیز شمس تبریزی هیچ گونه آثاری اعم از نثر و یا نظم از خود بجای نگذاشته و تمامی این غزلیات در دیوان مختلف آثار حضرت مولانا میباشد و تنها آثاری که به شمس نسب داده شده است برگرفته از سخنرانی های وی میباشد که توسط تند نویسان آن زمان صورت گرفته و بصورت نثر و در نهایت فصاحت میباشد .و این حکمتی است عجیب و جالب که استاد تمامی مبحث انتقال مفاهیم و معانی را به عهده شاگرد گذاشتند .
user_image
نادر..
۱۳۹۷/۰۱/۰۵ - ۰۷:۱۷:۴۷
یک مدتی ارکان بدی یک مدتی حیوان بدییک مدتی چون جان شدی جانانه شو جانانه شو... جان،به گمانم پیشتر دوست عزیزمان "ناصح کوردی" از نگاه خود
پاسخی به این پرسش ارائه نموده اند؛گویا مولوی ضمن اشاره به عناصر چهارگانه "آب، باد، خاک و آتش" و این عقیده که جسم از این چهار گوهر شکل گرفته است، به این نکته تاکید می نماید که اساس این شکل وجودی ما از اوست و پس از گذشتن از مراتبی به نوعی به او باز خواهد گشت و هم او خواهد شد..
user_image
برگ بی برگی
۱۳۹۷/۰۲/۱۵ - ۰۰:۵۵:۰۲
جانم چو ذره در هوا ، چون شد ز هر ثقلی جدا بی تو چرا باشد چرا ای اصل چار ارکان من وقتی جان انسان از همه تعلقات و هم هویت شدگی ها ی ثقیل و من ها و توهمات ذهنی آزاد و رها شد پس از آن به من اصلی خود که از جنس خدا و زندگی میباشد وصل خواهد شد و مولانا میگوید در اینصورت دلیلی ندارد که به اصل خدایی خویشتن وصل نشویم. البته که مولانا در جای جای آثار خود به این چهار رکن انسان اشاره داشته است و لایه های این چهار رکن در بدو تولد اول اصل خدایی انسان میباشد در اوایل کودکی رکن بعدی که من های ذهنی و هم هویت شدگی ها که به تدریج ثقیل میشوند و توسط والدین و محیط پیرامون ، درون انسان شکل میگیرد .رکن دیگر جان و رکن تدیگر تن انسان چهار رکن انسان را تشکیل میدهند. البته مولانا رکن اصلی را همان خدا و یا زندگی میداند چرا که انسان و خدا را جدا از یکدیگر نمی بیند و معتقد است برای وصل به اصل خدایی خود باید از هم هویت شدگی ها و بندهای این جهان رها شد ..بهتر است برای دریافتن درست مفاهیم این غزل به آثار اساتیدی همچون کریم زمانی و پرویز شهبازی مراجعه کنیم. موفق و پایدار باشید
user_image
الهام
۱۳۹۷/۰۴/۱۲ - ۱۲:۵۴:۳۴
دوستان عزیز میشه راهنمایم کنید که چطور میتونم اشعار مولانارو درک کنم... مفاهیم خیلی سنگینن و من متوجه خیلیاشون نمیشم. نه در این شعر کلی گفتم.
user_image
رامین.ک
۱۳۹۷/۰۵/۱۸ - ۱۷:۰۰:۴۱
شادروان هایده این شعر رو خوندن ولی در توضیحات عنوان نشده
user_image
زهرا
۱۳۹۷/۰۶/۱۳ - ۰۳:۱۷:۳۶
با تشکر از جناب قنبریان عزیز،بسیار زیبا تفسیر کردید
user_image
مریم
۱۳۹۷/۰۷/۰۳ - ۰۴:۵۰:۰۰
این غزل بسیار زیبا رو همایون جان شجریان هم خونده خیلی قشنگه حتما گوش کنید اسمش دلبرانه هست
user_image
شهریار
۱۳۹۷/۱۱/۱۱ - ۰۱:۵۷:۱۴
اشعار مولانا همیشه عالی بوده
user_image
سینا
۱۳۹۷/۱۱/۱۴ - ۰۲:۲۴:۵۴
ای هستی تو پنهان شده در هستی پنهان مناین بیت بسیار عمیق و پیچیده است. شاید گزاف نباشد که بگویم کل و یا اغلب اشعار مولانا و دیگر عارفان و حکیمان در توضیح همین مفهوم هست و البته که در درک این مفهوم هیچ کس به هیچ جایی نرسیده است. همین بس که در جهان فیزیک کوانتوم هر چه اتم ها و ذرات بنیادی تر شکافته می شوند باز جهانی بسیار پیچیده و پنهان درون آنها رخ می نماید؛ انگار که هر چه بیشتر دقیق و عمیق تر می شویم طبیعت عظیم تر، عمیق تر و پنهان تر می شود. این مفهوم نمونه ای از همان مفاهیم سهل ممتنع، بسیار آسان و بسیار عمیق و پیچیده، است.برداشتی که من از این بیت دارم این است که دو هستی در اینجا ذکر می شود، یکی هستی او و دیگری هستی من، که هر دو پنهان هستند. هستی پنهان من یعنی چی؟ یعنی من هیچ درکی از هستی حقیقی خود ندارم و از دید ظاهری من پنهان هست. یعنی این چیزهایی که من به عنوان وجود و هستی خود می پندارم و می بینم در واقع هستی من نیستند در واقع هستی من با توجه به دیگر ابیات مولانا، پنهانی و در عدم و نیستی است. کلید و رمز گنجینه ای که این بیت به آن اشاره می کند این است که من باید اول هستی پنهان خود را رمز گشایی، مشاهده و ادراک کنم بعد به هستی پنهان شده او دست یابم. هستی من به همان اندازه پنهان و ناشناخته است که هستی او و هستی او هم به همان اندازه در هستی من پنهان شده است. یک مفهوم دیگر این است که با توجه به سایر ابیات و مفاهیم دیگر هستی واقعی ما از دید شیطان و از گزند دیگران پنهان و در امان است و این هستی پنهان من استوار و پایدار به هستی اوست.اشاره و رمز دیگری که من از این بیت برداشت کردم این است که هستی او پنهان است و نمی توان در مظاهر ظاهری و مادی و عینیت های دیگر به دنبال او گشت و باز هم در کل عالم وجود بهترین جایی که می توان رد پایی از او یافت در درون خود من است و نه در هیچ جای دیگر.هستی پنهان من یعنی اینکه من نمی توانم با این چشم ذهنی خودم را ببینم. چشم دیگری می خواهد که ان چشم هم پنهان است. یعنی ذات هستی پنهان ماندن و نیستی است. هر چیزی که از پنهان و عدم به آشکار برسد دیگر او نیست و هستی حقیقی نیست. اصل ذات هستی پنهانی و عدم است. وقتی ما سعی کنیم هستی را از پنهان آشکار کنیم ان چیز آشکار شده توهم ذهنی است. آشکار شدن و شناسایی شدن یعنی خروج از عالم وحدت و آمدن به عالم کثرت و دوئی. به عبارت دیگر مفاهیم بی نهایت و یا صفر را به عدد و مقدار تعبیر، شناسایی و آشکار کردیم که ذهنیت مقایسه ای است و اصیل نیست.
user_image
آلما
۱۳۹۷/۱۱/۲۸ - ۲۳:۱۵:۵۶
سلام به هم قطاران عزیز.من مدت هاست از گنجور و شعرهاش لذت میبرم ولی تا ب حال مطلبی ننوشتم .دوست پیمانه شکنی داشتم که با هم ازمولانا و شعر و موسیقی لذت میبردیم و پرواز میکردیم.الان خوشحال میشم که در جمعی باشم که از شعر و ادب سخن رانده میشه.امروز صبح باز هم این شعر رو با نام دلبرانه از همایون عزیز گوش دادم و لذت بردم واقعا شراب ناب هست.شما هم گوش بدین گوارای وجودتان.روزو روزگار به کام
user_image
پدرام
۱۳۹۷/۱۲/۲۶ - ۱۰:۴۰:۴۲
بدون آشنایی با کیش مهر ( میتراییسم ؛ آیین ایرانیان قبل از زردشت ) نمیتوان معانی واقعی بسیار از بزرگانمان را حس و درک کنیم . این آیین نشانه های سمبولیک فراوان دارد که ضادق هدایت نیز در بوف کور بارها از آنها استفاده کرده است . هفت دریا و هفت آسمان و نیمه پنهان نیز از آیین مهر هستند . کیش مهر هفت مرحله دارد که پس از گذرراندن آین هفت مرحله ( هفت خان ؛ هفت شهر عشق و.....) نور حقیقت به شخص تابیده میشود و چشم معرفت باز میشود . چله نشینی که چهل روز است گاهی به چند سال میانجامد تا شخص نیمه گمشده و ناشناس خود را پیدا کند که همان آنیما و آنیموس امروزی و شناسایی و پیدا کردن خود است . در این مرحله شخص بی نیاز و بی کینه و بخل و حسد است و یک عاشق تمام عیار . شاد باش ای عشق خوش سودای ما ای طبیب جمله علت های ما ( عشق را طبیب کلیه دردها میداند )
user_image
Fa
۱۳۹۸/۰۷/۰۹ - ۰۸:۱۴:۲۲
سلام، ای کاش ترجمه و تفسیر کامل شعر ها رو هم قرار می دادید، ممنون.
user_image
mevlana sözleri
۱۳۹۸/۰۸/۱۷ - ۰۳:۱۴:۳۶
خیلی قشنگ
user_image
روح ا...
۱۳۹۸/۱۰/۰۸ - ۰۶:۲۲:۴۹
با سلام به همه اهالی معرفتفکر می کنم در بیت دوم بجای واژه "شعله" باید "مشعله" باشد.با تشکر
user_image
رئح الله رحمانی
۱۳۹۹/۰۶/۲۳ - ۰۴:۰۲:۴۴
استاد امجدیان هم در کتاب شریف هفت شهر نی به این موضوع اشاره کرده است / هفت سفر عرفانی برای انسان به تمثیل نی نوازان که شامل سفر است :1.سفر از شهر خود شنیداری به شهر حقیقت شنیداری2. سفر از شهر نی نوازان به شهر تکنواز عالم3. سفر از شهر تقلید به شهر تحقیق4. سفر از شهر حاسدان به شهر دریادلان5. سفر از سماع به استماع6. سفر از شهر لگام گسیختگی به شهر پهلوانان7. ورود نی نواز به شهر عشق ( ضیافت امجد )
user_image
هادی رنجبران
۱۴۰۰/۰۹/۲۸ - ۰۱:۵۸:۰۲
بیت چهارم. کفر و ایمان: کفر و ایمان تا موقعی است که سالک به مقام عشق نرسیده است، وقتی عشق به میدان می¬آید، کثرت و تعیّنات به وحدت می¬رسند و دیگر نه او را کفر مانَد و نه ایمان، زیرا که عشق از کفر و ایمان برتر است، و عاشق حق نیز بالاتر از این مراحل است. «کفر و ایمان نیست آن جایی که اوست / ز آن که او مغز است و این دو رنگ و پوست» (مثنوی، 2/3322) در باور عرفا (= در عالم عشق و وحدت)، کفر و ایمان هر دو سیر به تعالی دارند و هدف در عالَم عشق، وصال معشوق ازلی است. نزد اهل شریعت و کلام (= در عالَم کثرت)، ایمان سیر صعودی و متعالی دارد و بر عکس آن کفر سیر نزولی دارد، و یا اینکه کفر و ایمان در عرض همدیگرند و منکر هم.
user_image
میلاد کمالی
۱۴۰۱/۰۵/۰۵ - ۰۰:۰۲:۳۳
چرا این شعر با تغییراتی جزئی در این صفحه مجدد اومده؟ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۸۰۵
user_image
روح شرقی
۱۴۰۱/۱۰/۲۷ - ۱۷:۵۳:۵۴
خدایا ! بی تابی مستانه این غزل را از نوع بشر بپذیر. فرشته و ملک هرگز اینگونه بی تاب تو نمی شوند.  چه عاشقانه زیست و چه مشتاقانه در جوار تو آرام گرفت. وه چه شگرف مردی ! چه لطیف روحی ! چه سوزناک قلبی ! فرخنده ات باد همنشینی ات در کنار حضرت معشوق .
user_image
دچار ....
۱۴۰۲/۰۵/۱۳ - ۰۹:۵۲:۰۲
درود بر اهل دلان گله ای دارم از سرای داران گنجور بانو "هایده"خواننده ی محبوب ایرانی هم این غزل رو به زیبایی و درنهایت هنرمندی  بازخوانی کرده اند . لطفا ادای دین بفرمایید و به توضیحات  درکنار دیگر خوانندگان ، نامشان را اضافه کنید.
user_image
حسین نوری
۱۴۰۲/۰۵/۲۶ - ۲۰:۲۳:۵۹
عرفان اسراری دارد که این شعر برخی از این اسرار را به رمز آورده است.  جان جانان،جان جهان،هستی پنهان و مواردی از این دست اشاره به وجود حقیقی انسان که تصویر روی خدا در آینه دل اوست می کند. ای شاخه ها آبست تو هم غلط است. صحیح آن این است : ای شاخه ها آوست تو. یعنی آویخته به تو. که اشاره به ساختار وجود است.