مولانا

مولانا

غزل شمارهٔ ۱۷۹۹

۱

در غیب پر، این سو مپر ای طایر چالاک من

هم سوی پنهان خانه رو ای فکرت و ادراک من

۲

عالم چه دارد جز دهل از عیدگاه عقل کل؟

گردون چه دارد جز که که از خرمن افلاک من؟

۳

من زخم کردم بر دلت مرهم منه بر زخم من

من چاک کردم خرقه‌ات بخیه مزن بر چاک من

۴

در من از این خوشتر نگر کآب حیاتم سر به‌سر

چندین گمان بد مبر ای خایف از اهلاک من

۵

دریا نباشد قطره‌ای با ساحل دریای جان

شادی نیرزد حبه‌ای در همّت غمناک من

۶

خرگوش و کبک و آهوان باشد شکار خسروان

شیران نر بین سرنگون بربسته بر فتراک من

۷

دل‌های شیران خون شده صحرا ز خون گلگون شده

مجنون‌کنان مجنون شده از شاهد لولاک من

۸

گر کاهلی باری بیا درکش یکی جام خدا

کوه احد جنبان شود برپرد از محراک من

۹

جامی که تفش می‌زند بر آسمان بی‌سند

دانی چه جوشش‌ها بود از جرعه‌اش بر خاک من

۱۰

آن باده بر مغزت زند چشم و دلت روشن کند

وانگه ببینی گوهری در جسم چون خاشاک من

۱۱

عالم چو مرغی خفته‌ای بر بیضه پرچوژه‌ای

زان بیضه یابد پرورش بال و پر املاک من

۱۲

روزی که مرغ از یک لگد از روی بیضه برجهد

هفت آسمان فانی شود در نو بیضه پاک من

۱۳

خری که او را نیست بن می‌گوید ای خاک کهن

دامن گشا گوهر ستان کی دیده‌ای امساک من؟

۱۴

در وهم ناید ذات من اندیشه‌ها شد مات من

جز احولی از احولی کی دم زند ز اشراک من؟

۱۵

خامش که اندر خامشی غرقه‌تری در بی‌هشی

گرچه دهان خوش می‌شود زین حرف چون مسواک من

تصاویر و صوت

کلیات شمس یا دیوان کبیر با تصحیحات و حواشی بدیع‌الزمان فروزانفر » تصویر 971
کلیات شمس تبریزی انتشارات امیرکبیر، تهران، ۱۳۷۶ » تصویر 668
عندلیب :

نظرات

user_image
مجتبی
۱۳۹۵/۰۲/۰۲ - ۰۹:۲۳:۲۴
فتبارک الله بر مولانا ی کبیر؛ این تویی تنها کبیر و بزرگ عالم، پادشاه عالم و انسان های انسان، از آنرو که:خرگوش و کبک و آهوان باشد شکار خسروانشیران نر بین سرنگون بربسته بر فتراک منبراستی چه کسی همچون تو نفس سرکش را زار و زبون ساخته، دیو منیت و این وجود بی اصل را نیست و عدم دانسته، و خواسته ای جز خواسته ی او نداشته، این تویی رستم دستان، این تویی قهرمان و پهلوان، این تویی خسرو و خسرو خسروان. مردی و مردم و مرام و معرفت. درود خدا بر روان پاک و بی نهایت شاد و مست و مجنونت باد ای نفس مطمئن.
user_image
noooooshin
۱۳۹۷/۰۶/۰۴ - ۰۲:۲۰:۳۳
نمیدونم تا چه اندازه درست هست ولی شاهد لولاک من اشاره به حدیث قدسی لولاک لما خلقت الافلاک داره بنظرم حدیثی که میگوید اگر تو نبودی آسمان ها را خلق نمیکردم
user_image
Behrouz
۱۳۹۸/۰۷/۱۶ - ۱۵:۲۸:۴۳
چوژهلغت‌نامه دهخداچوژه . [ ژَ / ژِ ] (اِ)چوزه . (ناظم الاطباء). جوجه .
user_image
فریور
۱۴۰۰/۰۵/۰۵ - ۰۴:۰۵:۵۲
با سلام و دروود  در نسخه ای که بر اساس چاپ بدیع اتزمان فروزانفر توسط انتشارات هرمس به چاپ رسیده درصفحه  725  در بیت ( خری که او را نیست بن )  آورده شده  ( بحری که او را نیست بن ) زیرا این دریای جان هست که بن ندارد و میتواند به خاک امر کند و از بیکرانگیش ببخشد و در بیت 5 همین غزل هم به دریای جان اشاره شده .
user_image
همایون
۱۴۰۳/۰۳/۱۰ - ۱۲:۰۲:۵۸
از غزل های اولیه که تمرین شعرگفتن و قافیه بستن و بازی با معنا های خشک عرفانی در آن هویداست 
user_image
رضا از کرمان
۱۴۰۳/۰۳/۱۲ - ۰۱:۱۷:۰۴
 آقا همایون سلام    بنظر تمامی اهل ادب وبر اساس تذکره های بجا مانده از وقایع زندگانی حضرت مولانا ، به ضرس قاطع اشعار این جناب جوششی است  و شعری از ایشان قبل از آشنایی با شمس وجود نداشته  که در یکی از حاشیه های قبلی بنده با ذکر مثالهایی از خود ایشان به تبیین موضوع پرداخته ام ، چون دراغلب حاشیه های شما اشعار را به دودسته قبل وبعد آشنایی باشمس تقسیم کرده اید  یا بعضی را عارفانه وبعضی را عوامانه  مینامید سوال بنده از شما این است بر چه اساس ومتری این تقسیم بندی از سوی شما انجام میگیره نظر شخص شماست یا مستندات قابل ارایه ای دارید  وبنظر حقیر در بین اشعار ایشان شعر کوششی که نیاز به قافیه پردازی و بازی با معنا  داشته باشد،که فرمودید وجود ندارد .البته ناگفته نماند که درک مفاهیم عرفانی برای همه (البته نه شما)آسان نیست .ممنونم اگر راهنمایی بفرمایید.     شاد باشی عزیز