مولانا

مولانا

غزل شمارهٔ ۱۸۰۴

۱

با آن سبک روحی گل وان لطف شه برگ سمن

چون او ببیند روی تو هر برگ او گردد سه من

۲

ای گلشن تو زندگی وی زخم تو فرخندگی

وی بنده‌ات را بندگی بهتر ز ملک انجمن

۳

گفتی که جان بخشم تو را نی نی بگو بکشم تو را

تا زنده‌ای باشم تو را چون شمع در گردن زدن

۴

زاهد چه جوید رحم تو عاشق چه جوید زخم تو

آن مرده‌ای اندر قبا وین زنده‌ای اندر کفن

۵

آن در خلاص جان دود وین عشق را قربان شود

آن سر نهد تا جان برد وین خصم جان خویشتن

۶

ای تافته در جان من چون آفتاب اندر حمل

وی من ز تاب روی تو همچون عقیق اندر یمن

تصاویر و صوت

کلیات شمس یا دیوان کبیر با تصحیحات و حواشی بدیع‌الزمان فروزانفر » تصویر 974
کلیات شمس تبریزی انتشارات امیرکبیر، تهران، ۱۳۷۶ » تصویر 670
عندلیب :

نظرات

user_image
فضه
۱۳۹۶/۱۱/۰۴ - ۰۶:۳۰:۳۶
چون او ببیند روی تو هر برگ او گردد سه من.....من یعنی همان واحد اندازه گیری وزن ؟؟؟
user_image
فضه
۱۳۹۶/۱۱/۰۴ - ۰۶:۳۹:۰۴
تا زنده ای باشم تو را چون شمع در گردن زدن یعنی اینکه همان طور که شمع گردنش می رود یعنی از طولش کم می شود و نتیجه ای روشنایی و به تعبیری زنده ماندن است ....من رو هم به همین شیوه گردن بزن و زنده کن