مولانا

مولانا

غزل شمارهٔ ۱۸۰۷

۱

ای بس که از آواز دش وامانده‌ام زین راه من

وی بس که از آواز قش گم کرده‌ام خرگاه من

۲

کی وارهانی زین قشم کی وارهانی زین دشم

تا دررسم در دولتت در ماه و خرمنگاه من

۳

هر چند شادم در سفر در دشت و در کوه و کمر

در عشقت ای خورشیدفر در گاه و در بی‌گاه من

۴

لیکن گشاد راه کو دیدار و داد شاه کو

خاصه مرا که سوختم در آرزوی شاه من

۵

تا کی خبرهای شما واجویم از باد صبا

تا کی خیال ماهتان جویم در آب چاه من

۶

چون باغ صد ره سوختم باز از بهار آموختم

در هر دو حالت والهم در صنعت الله من

تصاویر و صوت

کلیات شمس یا دیوان کبیر با تصحیحات و حواشی بدیع‌الزمان فروزانفر » تصویر 976
کلیات شمس تبریزی انتشارات امیرکبیر، تهران، ۱۳۷۶ » تصویر 671
عندلیب :

نظرات

user_image
امین افشار
۱۳۹۵/۰۲/۲۷ - ۱۶:۱۳:۳۱
علامت گذاری شعر برای راحت تر خواندنش:ای بس! که از آواز دُش*، وامانده‌ام زین راه، منوی بس! که از آواز قُش*، گم کرده‌ام خرگاه، منکِی وارهانی زین قُشم؟! کی وارهانی زین دُشم؟!تا دررسم در دولتت، در ماه و خرمنگاه، منهر چند شادم در سفر، در دشت و در کوه و کمردر عشقت ای خورشیدفر، در گاه و در بی‌گاه، منلیکن گشاد راه کو؟؟ دیدار و دادِ شاه کو؟؟!خاصه مرا که سوختم، در آرزوی شاه، منتا کی خبرهای شما، واجویم از باد صبا؟؟؟تا کی خیال ماهتان، جویم در آب چاه، من؟؟؟چون باغ صد ره سوختم، باز از بهار آموختمدر هر دو حالت، والِهَم** در صنعت الله، من*: قُش و دُش یا قَش و دَش: قیل و قال**= واله ام: شیفته و مفتونم.
user_image
امین افشار
۱۳۹۵/۰۲/۲۷ - ۱۶:۲۶:۳۷
تا کی خبرهای شما، واجویم از باد صبا؟؟؟تا کی خیال ماهتان، جویم در آب چاه، من؟؟؟به قول خواجه شیراز:تا دَم از شام سرِ زلف سیاهت نزنم،با صبا گفت و شنودم، سحری نیست...که نیستبیچاره عاشق...