
مولانا
غزل شمارهٔ ۱۸۱۳
۱
کو خر من کو خر من پار بمرد آن خر من
شکر خدا را که خرم برد صداع از سر من
۲
گاو اگر نیز رود تا برود غم نخورم
نیست ز گاو و شکمش بوی خوش عنبر من
۳
گاو و خری گر برود باد ابد در دو جهان
دلبر من دلبر من دلبر من دلبر من
۴
حلقه به گوش است خرم گوش خر و حلقه زر
حیف نگر حیف نگر وازر من وازر من
۵
سر کشد و ره نرود ناز کند جو نخورد
جز تل سرگین نبود خدمت او بر در من
۶
گاو بر این چرخ بر این گاو دگر زیر زمین
زین دو اگر من بجهم بخت بود چنبر من
۷
رفتم بازار خران این سو و آن سو نگران
از خر و از بنده خر سیر شد این منظر من
۸
گفت کسی چون خر تو مرد خری هست بخر
گفتم خاموش که خر بود به ره لنگر من
تصاویر و صوت


نظرات
امیر
پاسخ میدهد پار به مرد آن خر من نشان از جهل عارف است.
امین کیخا
امین کیخا
شهلا
شهلا
شهلا
...
پاسخ پرسش رو در متن ذکر نمیکنه یا با جوابایی مثل «نمی دانم» و... خودش رو به نادانی می زنه. ولی اینجا شاعر پرسشی مطرح کرده که جوابش برای مخاطب روشن نیست و خودش در ادامه میاد بهش جواب میده.به هر حال خواستم بگم کسی قصد توهین نداشت.
بهزاد علوی (باب)
همایون
بزرگمهر