مولانا

مولانا

غزل شمارهٔ ۱۸۱۵

۱

من خوشم از گفت خسان وز لب و لنج ترشان

من بکشم دامن تو دامن من هم تو کشان

۲

جان من و جان تو را هر دو به هم دوخت قضا

خوش خوش خوش خوشم پیش تو ای شاه خوشان

۳

زانک مرا داد لبش نیست لبی را اثرش

ز آنچ چشیدم ز لبت هیچ لبی را مچشان

۴

آنک ترش روی بود دانک درم جوی بود

از خم سرکه است همه با شکرانش منشان

۵

گفتم ای شاه علم من که میان عسلم

از عسل من که چشد گفت لب خوش منشان

تصاویر و صوت

کلیات شمس یا دیوان کبیر با تصحیحات و حواشی بدیع‌الزمان فروزانفر » تصویر 981
کلیات شمس تبریزی انتشارات امیرکبیر، تهران، ۱۳۷۶ » تصویر 674
عندلیب :

نظرات

user_image
هوشنگ همدانی
۱۳۹۷/۱۲/۲۴ - ۰۹:۵۴:۲۱
به نظر میرسد مصرع سوم در انتها ایراد وزنی داشته و به جای قضا چرخ درست تر و رافع مشکل وزن است
user_image
اسماعیل امینی
۱۳۹۸/۰۵/۰۴ - ۰۴:۵۸:۴۷
نظر هوشنگ همدانی درست نیست.مصرع سوم اشکال وزنی ندارد و ااتفاقا با جایگزینی کلمه چرخ وزن مختل خواهد شد
user_image
سید احسان حسینی
۱۳۹۸/۰۹/۱۷ - ۰۸:۵۷:۳۰
در بیت آخر گفتم ای شاه علم ایراد وزنی داردچیزی باید شبیه به گفتمش ای شاه علم یا از این قبیل باشد که مفتعلن تشکیل شود