
مولانا
غزل شمارهٔ ۱۸۳
۱
ای دل رفته ز جا باز میا
به فنا ساز و در این ساز میا
۲
روح را عالم ارواح به است
قالب از روح بپرداز میا
۳
اندر آبی که بدو زنده شد آب
خویش را آب درانداز میا
۴
آخر عشق به از اول اوست
تو ز آخر سوی آغاز میا
۵
تا فسرده نشوی همچو جماد
هم در آن آتش بگداز میا
۶
بشنو آواز روانها ز عدم
چو عدم هیچ به آواز میا
۷
راز کهآواز دهد راز نماند
مده آواز تو ای راز میا
تصاویر و صوت


نظرات
سیاوش مرتضوی
همایون
مرجان مرادی