مولانا

مولانا

غزل شمارهٔ ۱۸۳۶

۱

باز بهار می کشد زندگی از بهار من

مجلس و بزم می نهد تا شکند خمار من

۲

من دل پردلان بدم قوت صابران بدم

برد هوای دلبری هم دل و هم قرار من

۳

تند نمود عشق او تیز شدم ز تندیش

گفت برو ندیده‌ای تیزی ذوالفقار من

۴

از قدم درشت او نرم شده‌ست گردنم

تا چه کشد دگر از او گردن نرمسار من

۵

پخته نجوشد ای صنم جوش مده که پخته‌ام

کز سر دیگ می رود تا به فلک بخار من

۶

هین که بخار خون من باخبر است از غمت

تا نبرد به آسمان راز دل نزار من

۷

روح گریخت پیش تو از تن همچو دوزخم

شرم بریخت پیش تو دیده شرمسار من

تصاویر و صوت

کلیات شمس یا دیوان کبیر با تصحیحات و حواشی بدیع‌الزمان فروزانفر » تصویر 994
کلیات شمس تبریزی انتشارات امیرکبیر، تهران، ۱۳۷۶ » تصویر 681
عندلیب :

نظرات

user_image
میم
۱۳۹۹/۱۱/۳۰ - ۱۲:۰۷:۰۶
باز بهار میکشد زندگی از بهار من ... دقیقا یعنی چی؟کسی هست کمک کنه بنده رو در درک این مصرع؟
user_image
سشسش
۱۴۰۰/۰۱/۲۱ - ۲۰:۰۳:۵۴
باز بهار می کشد زندگی از بهار منکنایه از دوباره زنده شدن به عشق میباشد به معنای کشتن نه بلکه به معنای کشیدن. در آوردن