مولانا

مولانا

غزل شمارهٔ ۱۸۴۴

۱

مرا در دل همی‌آید که من دل را کنم قربان

نباید بددلی کردن بباید کردن این فرمان

۲

دل من می‌نیارامد که من با دل بیارامم

بباید کرد ترک دل، نباید خصم شد با جان

۳

زهی میدان زهی مردان همه در مرگ خود شادان

سر خود گوی باید کرد وانگه رفت در میدان

۴

زهی سر دل عاشق قضای سر شده او را

خنک این سر خنک آن سر که دارد این چنین جولان

۵

اگر جانباز و عیاری وگر در خون خود یاری

پس گردن چه می‌خاری چه می‌ترسی چو ترسایان

۶

اگر مجنون زنجیری سر زنجیر می‌گیری

وگر از شیر زادستی چه‌ای چون گربه در انبان

۷

مرا گفت آن جگرخواره که مهمان توام امشب

جگر در سیخ کش ای دل کبابی کن پی مهمان

۸

کباب است و شراب امشب حرام و کفر خواب امشب

که امشب همچو چتر آمد نهان در چتر شب سلطان

۹

ربابی چشم بربسته رباب و زخمه بر دسته

کمانچه رانده آهسته مرا از خواب او افغان

۱۰

کشاکش‌هاست در جانم کشنده کیست می‌دانم

دمی خواهم بیاسایم ولیکن نیستم امکان

۱۱

به هر روزم جنون آرد دگر بازی برون آرد

که من بازیچه اویم ز بازی‌های او حیران

۱۲

چو جامم گه بگرداند چو ساغر گه بریزد خون

چو خمرم گه بجوشاند چو مستم گه کند ویران

۱۳

گهی صرفم بنوشاند چو چنگم درخروشاند

به شامم می‌بپوشاند به صبحم می‌کند یقظان

۱۴

گر این از شمس تبریز است زهی بنده نوازی‌ها

وگر از دور گردون است زهی دور و زهی دوران

تصاویر و صوت

کلیات شمس یا دیوان کبیر با تصحیحات و حواشی بدیع‌الزمان فروزانفر » تصویر 999
کلیات شمس تبریزی انتشارات امیرکبیر، تهران، ۱۳۷۶ » تصویر 685
دکتر عبدالکریم سروش :
عندلیب :

نظرات

user_image
هانیه سلیمی
۱۳۹۵/۰۶/۲۱ - ۱۳:۱۰:۱۹
طبق خوانش دکتر عبدالکریم سروش از این غزل، لغت "چپی" در مصرع "وگر از شیر زادستی،چپی چون گربه در انبان" باید "چه ای" باشد.البته چپی از مصدر چپیدن=به زور جا شدن هم درست به نظر میرسد.
user_image
سیامک رضایی
۱۳۹۹/۰۷/۲۱ - ۰۹:۳۵:۴۶
این شعر زیبا رو استاد ناظری در یک کنسرت احرا کرد بغایت دلنشین و خوش اهنگ.
user_image
خاموش
۱۴۰۲/۱۲/۰۵ - ۱۰:۳۴:۳۰
بسیار زیبا کشاکش‌هاست در جانم کشنده کیست می دانم