مولانا

مولانا

غزل شمارهٔ ۱۸۴۹

۱

چرا کوشد مسلمان در مسلمان را فریبیدن

بسی صنعت نمی‌باید پریشان را فریبیدن

۲

بدریدی همه هامون ز نقش لیلی و مجنون

ولی چشمش نمی‌خواهد گران جان را فریبیدن

۳

نمی‌آید دریغ او را چو دریا گوهرافشانی

ولیکن تو روا داری بدین آن را فریبیدن

۴

معلم خانه چشمش چه رسم آورد در عالم

که طمع افتاد موران را سلیمان را فریبیدن

۵

دلم بدرید ز اندیشه شکسته گشته چون شیشه

که عقل از چه طمع دارد نهان دان را فریبیدن

۶

برآمد عالم از صیقل چو جندرخانه شد گیتی

که بشنیدند کو خواهد ملیحان را فریبیدن

۷

هر اندیشه که برجوشد روان گردد پی صیدی

نمک‌ها را هوس چه بود نمکدان را فریبیدن

۸

پلیدی را بیاموزد بر آب پاک افزودن

کلیدی را بیاموزد کلیدان را فریبیدن

۹

چو لونالون می داند شکنجه کردن آن قاهر

چه رغبت دارد آن آتش سپندان را فریبیدن

تصاویر و صوت

کلیات شمس یا دیوان کبیر با تصحیحات و حواشی بدیع‌الزمان فروزانفر » تصویر 1005
کلیات شمس تبریزی انتشارات امیرکبیر، تهران، ۱۳۷۶ » تصویر 688
عندلیب :

نظرات

user_image
عباس جنت
۱۴۰۲/۱۰/۱۵ - ۲۰:۴۷:۱۴
جندرخانه لغت‌نامه دهخدا جندرخانه . [ ج َ دَ ن َ / ن ِ ] (اِ مرکب ) صندوقخانه . (آنندراج ). رختخانه . خانه ای که در آن رخت گذارند لکن به نون خطاست و صحیح به میم است چنانکه صاحب فرهنگ سامانی تصریح نموده که جمدرخانه و جمدارخانه مخفف جامه دارخانه باشد چه جامه دار کسی باشد که حافظ و دارنده ٔرخوت و اقمشه باشد. (آنندراج ). رجوع به جندر شود.