مولانا

مولانا

غزل شمارهٔ ۱۸۵۰

۱

چراغ عالم افروزم نمی‌تابد چنین روشن

عجب این عیب از چشم است یا از نو یا روزن

۲

مگر گم شد سر رشته چه شد آن حال بگذشته

که پوشیده نمی‌ماند در آن حالت سر سوزن

۳

خنک آن دم که فراش فرشنا اندر این مسجد

در این قندیل دل ریزد ز زیتون خدا روغن

۴

دلا در بوته آتش درآ مردانه بنشین خوش

که از تأثیر این آتش چنان آیینه شد آهن

۵

چو ابراهیم در آذر درآمد همچو نقد زر

برویید از رخ آتش سمن زار و گل و سوسن

۶

اگر دل را از این غوغا نیاری اندر این سودا

چه خواهی کرد این دل را بیا بنشین بگو با من

۷

اگر در حلقه مردان نمی‌آیی ز نامردی

چو حلقه بر در مردان برون می باش و در می زن

۸

چو پیغامبر بگفت الصوم جنه پس بگیر آن را

به پیش نفس تیرانداز زنهار این سپر مفکن

۹

سپر باید در این خشکی چو در دریا رسی آنگه

چو ماهی بر تنت روید به دفع تیر او جوشن

تصاویر و صوت

کلیات شمس یا دیوان کبیر با تصحیحات و حواشی بدیع‌الزمان فروزانفر » تصویر 1005
کلیات شمس تبریزی انتشارات امیرکبیر، تهران، ۱۳۷۶ » تصویر 688
عندلیب :

نظرات

user_image
بینوا
۱۳۹۴/۰۹/۱۴ - ۰۵:۰۶:۴۴
مصراع دوم بیت اول نو باید نور شود لطفا
user_image
شوکت
۱۳۹۶/۰۸/۳۰ - ۰۵:۱۰:۲۲
خنک آندم که فراش فرشنا اندر این مسجد درین قندیل دل ریزد ز زیتون خداروغن
user_image
عباس جنت
۱۳۹۷/۰۸/۲۸ - ۱۴:۳۰:۱۰
قندیل = چراغی که از سقف آویزان می‌کنندالصوم جنه = اشاره به حدیثی از پیغمبر اکرم که فرمود الصَّوْمُ جُنَّةٌ مِنَ النَّار روزه سپر آتش(جهنم) استجوشن = نوعی زره با حلقه‌های فلزی به‌هم‌چسبیده