مولانا

مولانا

غزل شمارهٔ ۱۸۵۱

۱

نشانی‌هاست در چشمش نشانش کن نشانش کن

ز من بشنو که وقت آمد کشانش کن کشانش کن

۲

برآمد آفتاب جان فزون از مشرق و مغرب

بیا ای حاسد ار مردی نهانش کن نهانش کن

۳

از این نکته منم در خون خدا داند که چونم چون

بیا ای جان روزافزون بیانش کن بیانش کن

۴

بیانش کرده گیر ای جان نه آن دریاست وان مرجان

نیارامد به شرحش جان عیانش کن عیانش کن

۵

عیانش بود ما آمد زیانش سود ما آمد

اگر تو سود جان خواهی زیانش کن زیانش کن

۶

یکی جان خواهد آن دریا همه آتش نهنگ آسا

اگر داری چنین جانی روانش کن روانش کن

۷

هر آن کو بحربین باشد فلک پیشش زمین باشد

هر آن کو نی چنین باشد چنانش کن چنانش کن

۸

برون جه از جهان زوتر درآ در بحر پرگوهر

جهنده‌ست این جهان بنگر جهانش کن جهانش کن

۹

اگر خواهی که بگریزی ز شاه شمس تبریزی

مپران تیر دعوی را کمانش کن کمانش کن

تصاویر و صوت

کلیات شمس یا دیوان کبیر با تصحیحات و حواشی بدیع‌الزمان فروزانفر » تصویر 1006
کلیات شمس تبریزی انتشارات امیرکبیر، تهران، ۱۳۷۶ » تصویر 689
عندلیب :

نظرات

user_image
رسول
۱۳۹۵/۱۱/۲۴ - ۰۳:۴۱:۳۸
استاد شجریان یا گروه شهنار اجرا کردهاند ارزوی سلا متی را برایشان دارم
user_image
عرفان (خ‍ سرو) حیدری
۱۳۹۵/۱۲/۱۱ - ۱۳:۱۱:۵۸
استاد شجریان این شعر رو در کنسرت لندن به زیبایی هرچه تمام تر با صدای بهشتیشون خوندند