مولانا

مولانا

غزل شمارهٔ ۱۸۶۰

۱

الا ای باد شبگیرم بیار اخبار شمس الدین

خداوندم ولی دانی تو از اسرار شمس الدین

۲

کسی کز نام او بر بحر بی‌کشتی عبر یابی

چو سامندر ز مهر او روی در نار شمس الدین

۳

کرامت‌ها که مردان از تفاخر یاد آن آرند

به ذات حق کز آن دارد هماره عار شمس الدین

۴

یکی غاری است کاندر وی ز سر سرها وحی است

برون غار حق حارس درون غار شمس الدین

۵

ز جسم و روح‌ها بگذر حجاب عشق هم بردر

دو صد منزل از آن سوتر ببین بازار شمس الدین

۶

ایا روحی ترفرف فی فضاء العشق و استشرف

و طرفی جنه الاسرار من انوار شمس الدین

۷

قلایدهای در دارد بناگوش ضمیر من

از آن الفاظ وحی آسای شکربار شمس الدین

۸

ایا ای دل تو آن جایی که نوشت باد وصل او

ولیکن زحمتش کم ده مکن آزار شمس الدین

۹

بصر در دیده بفزاید اگر در دیده ره یابد

به جای توتیا و کحل ناگه خار شمس الدین

۱۰

به هر سویی چو تو ای دل هزاران زار دارد او

مپندار از سر نخوت توی بس زار شمس الدین

۱۱

به لطف خویش یک چندی مهار اشترش دادت

وگر نه خود کی یارد آن که باشد یار شمس الدین

۱۲

زهی فرقی از آن روزی که پیشش سجده می کردم

که آن روزی که می گفتم بد این جا پار شمس الدین

۱۳

خرابی دین و دنیا را نباشد هیچ اصلاحی

مگر از لطف بی‌پایان وز هنجار شمس الدین

۱۴

شب تاریک تو ای دل نبیند روز را هرگز

مگر از نور و از اشراق آن رخسار شمس الدین

۱۵

عجب باشد که روزی من بگیرم جام وصل او

شوم مست و همی‌گویم که من خمار شمس الدین

۱۶

که بخت من چنان خفته‌ست که بیداری ندارد رو

مگر از بخت و اقبال چنان بیدار شمس الدین

۱۷

نبودت پیش از این مثلش نباشد بعد از این دانم

ز لوح سرها واقف و زان هشیار شمس الدین

۱۸

بزد خود بر در امکان که مانندش برون ناید

ز اوصاف بدیع خویش خود مسمار شمس الدین

۱۹

یکی جوبار روحانی است که جان‌ها جان از او یابند

شده حاکم به کلیه بر آن جوبار شمس الدین

۲۰

سمعت القوم کل القوم اعلاهم و اصفاهم

علی تفضیله جدا علی الاخیار شمس الدین

۲۱

و ان کانت ایادیه و افضالا اتانیه

و احیی الروح مجانا لمن ادرار شمس الدین

۲۲

فروحی خط اقرارا برق الف اقرار

و ان کان قد استغنی من الاقرار شمس الدین

۲۳

هدی قلبی الی واد کثیر خصبه جدا

علیه الغیث موصولا لمن مدرار شمس الدین

۲۴

ایا تبریز سلمنا علی نادیک تسلیما

فبلغ صبوتی و الهجر بالاعذار شمس الدین

تصاویر و صوت

کلیات شمس یا دیوان کبیر با تصحیحات و حواشی بدیع‌الزمان فروزانفر » تصویر 1010
کلیات شمس تبریزی انتشارات امیرکبیر، تهران، ۱۳۷۶ » تصویر 691
عندلیب :

نظرات

user_image
ali shomali
۱۳۹۵/۰۶/۲۷ - ۰۰:۳۱:۴۲
«ز جسم و روح‌ها بگذر حجاب عشق هم بردردو صد منزل از آن سوتر ببین بازار شمس الدین»صورت صحیح مصرع اول این است:«ز جسم و روح‌ها بگذر حجاب وهم برهم دردو صد منزل از آن سوتر ببین بازار شمس الدین»
user_image
شهلا
۱۳۹۶/۰۸/۲۳ - ۰۱:۲۰:۰۸
میفرماید حتی اجازه نده عشق وتفاخر به آن هم حجابی بین تو ومعبود بشود.ایکاش خودراتغییر دهیم نه اشعار را...
user_image
شهرام زندی
۱۳۹۸/۰۸/۱۱ - ۲۰:۳۳:۱۰
بانو شهلا اشاره درستی دارند ، منازلی هست که در آن حتی عشق که به تعریف مولانا اسطرلاب اسرار خداست ، حجابیست برای سیر الی الله
user_image
شهرام زندی
۱۳۹۸/۰۸/۱۱ - ۲۰:۴۷:۴۶
یکی از مهمترین بندهایی که مولانا در این غزل بی همتا برای معرفی شمس بدان اشاره میکند عار داشتن شمس از کرامت هایی است بسیاری از رهروان و مدعیان دین ، حتی بسیاری از پیران ، به داشتن آن تفاخر میکنند میباشد کرامت‌ها که مردان از تفاخر یاد آن آرندبه ذات حق کز آن دارد هماره عار شمس الدین
user_image
..
۱۳۹۸/۰۸/۲۸ - ۱۲:۲۹:۴۶
عشق حق استعاشق و معشوق مجازند و حجاب
user_image
همایون
۱۳۹۹/۰۸/۱۵ - ۱۶:۲۱:۵۰
غزل هنجار شمس دینیکی از هنر ها و توانایی های انسان که هنر 'بزرگی و سروری' انسان و هنر ستایش و نمایش و آرایش این توانایی است اندک اندک نزد انسان ها رو به خاموشی میرود. بجای آن ستایش و بزرگداشت کارخانجات، دستگاه ها، اتومبیل ها و کامپیوتر ها رونق فراوان یافته است و ستایش انسان در حد هنر خوانندگی و هنرپیشگی و قهرمان ورزشی و گهگاه سیاستمداری و از این قبیل است که البته هنوز جای قدردانی دارد!این هنر بزرگ و فاخر و برتر نزد جلال دین به اوج خود رسیده است و شاید کس دیگری پیدا نشود که گوی سبقت را از او برباید، پیش از او هم ستایش ها ویژه شاهان و پیغمبران و امامان دینی و حکومتی بوده است و کمتر ستایش خود انسان.شاید با آگاهی پیشاپیش از این واقعیت است که با قاطعیت می گوید کسی نه در گذشته و نه در آینده پیدا نمی شود که کرامتی در حد و اندازه شمس داشته باشد و او را میرآب جویبار روان آدمی می نامد تا امید را برای همیشه زنده نگاه دارد و انسان را از خطر سقوط از مقام والای آن که مقام شاه هستی، رازورز هستی و سمندر آتش عشق و پیامبر حقیقت و پوینده دریای دانش و معرفت است نجات دهد. او با این آگاهی است که پرچم انسان را بنام شمس در هستی به اهتزاز در می آورد و فرهنگ و هنجار آدمی را بنیاد می نهدخرابی دین و دنیا را نباشد هیچ اصلاحیمگر از لطف بی‌پایان وز هنجار شمس الدین
user_image
Bitrex
۱۴۰۰/۰۸/۲۹ - ۱۲:۲۹:۴۱
چقد شمسو دوست داشت🙂