مولانا

مولانا

غزل شمارهٔ ۱۸۶۶

۱

ای کار من از تو زر ای سیمبر مستان

هم سیم به یادم ده هم سیم و زرم بستان

۲

در عین زمستانی چون گرم کنی مرکب

از گرمی میدانت برسوزد تابستان

۳

گر طفلک یک روزه شب‌های تو را بیند

از شیر بری گردد وز مادر وز پستان

۴

ای وای از آن ساعت کاین خاطر چون پیلم

سرمست شما گردد یاد آرد هندستان

۵

روزی که تب مرگم یک باره فروگیرد

هر پاره ز من گردد از آتش تب سستان

۶

تو از پس پرده دل ناگاه سری درکن

تا هر سر موی من گردند چو سرمستان

۷

هر خاطر من بکری بر بام و در از عشقت

چندان بکند شیوه چندان بکند دستان

۸

تا تابش روی تو درپیچد در هر یک

وز چون تو شهی گردد هر خاطرم آبستان

۹

شمس الحق تبریزی هر کس که ز تو پرسد

می بینم و می گویم از رشک کدام است آن

تصاویر و صوت

کلیات شمس یا دیوان کبیر با تصحیحات و حواشی بدیع‌الزمان فروزانفر » تصویر 1014
کلیات شمس تبریزی انتشارات امیرکبیر، تهران، ۱۳۷۶ » تصویر 694
عندلیب :

نظرات

user_image
hasan
۱۳۹۱/۰۵/۰۹ - ۱۴:۰۵:۵۰
sdvfdshgcv sdbnfcdsgfcsdnjgb
user_image
مامیترا
۱۳۹۸/۱۰/۰۵ - ۰۲:۳۷:۲۴
بعضی از مصرع های زوج، اشکال وزنی دارنمثلا مصرع 4"از گرمی میدانت برسوزد تابستان" که قافیه‌ش باید "بر سوزدِ تابستان" خونده بشه و البته از معنی دور میشهمصرع 6از شیر بری گردد وز مادر وز پستانکه باید "از شیر بری گردد وز مادر و از پستان" خونده بشهمصرع 8سرمست شما گردد یاد آرد هندستان" که قافیه‌ش باید " یاد آردِ هندُستان" خونده بشه و از معنی دور میشه
user_image
بابک پرتو
۱۳۹۸/۱۲/۲۴ - ۱۰:۰۶:۱۵
هر اندیشه مولوی ، چون دختر با کره ای ،عشوه گری می‌کند، تا حقیقت و سیمرغ ، عاشق او شوند ، و تابش زیبائی حقیقت و سیمرغ ، در او به پیچد ، و از او آبستن گردد .