
مولانا
غزل شمارهٔ ۱۸۶۷
۱
ای جانک من چونی یک بوسه به چند ای جان
یک تنگ شکر خواهم زان شکرقند ای جان
۲
ای جانک خندانم من خوی تو می دانم
تو خوی شکر داری بالله که بخند ای جان
۳
من مرد خریدارم من میل شکر دارم
ای خواجه عطارم دکان بمبند ای جان
۴
بر نام و نشان او رفتم به دکان او
گفتم که سلام علیک ای سرو بلند ای جان
۵
هر چند که عیاری پرحیله و طراری
این محنت و بیماری بر من مپسند ای جان
۶
از بهر دل ما را در رقص درآ یارا
وز ناز چنین می کن آن زلف کمند ای جان
۷
ای پیش رو خوبان ای شاخ گل خندان
بنمای که دلبندان چون بوسه دهند ای جان
۸
من بنده بر این مفرش می سوزم من خوش خوش
می رقصم در آتش مانند سپند ای جان
تصاویر و صوت


نظرات
رامین آلیاری