مولانا

مولانا

غزل شمارهٔ ۱۸۷

۱

از سینه پاک کردم افکار فلسفی را

در دیده جای کردم اشکال یوسفی را

۲

نادر جمال باید کاندر زبان نیاید

تا سجده راست آید مر آدم صفی را

۳

طوری چگونه طوری نوری چگونه نوری

هر لحظه نور بخشد صد شمع منطفی را

۴

خورشید چون برآید هر ذره رو نماید

نوری دگر بباید ذرات مختفی را

۵

اصل وجودها او دریای جودها او

چون صید می‌کند او اشیاء منتفی را

تصاویر و صوت

کلیات شمس یا دیوان کبیر با تصحیحات و حواشی بدیع‌الزمان فروزانفر » تصویر 149
کلیات شمس تبریزی انتشارات امیرکبیر، تهران، ۱۳۷۶ » تصویر 107
پری ساتکنی عندلیب :
حسین رستگار :

نظرات

user_image
ا.س
۱۳۹۲/۰۴/۲۱ - ۱۲:۳۰:۵۴
سلام. میخوام بدونم بیت آخر چطور با ابیات بالا قافیه شده. -فی را قافیه است و بیت آخر شده زبان را. متشکرم
user_image
ساسان
۱۳۹۲/۰۵/۱۱ - ۰۱:۰۰:۴۷
بیت أخر مطلع غزل بعدی است اشتباها اینجا تایپ شده است از روی تصحیح فروزانفر می گویم
پاسخ: با تشکر، با استناد به تحقیق جنابعالی بیت آخر (این جا کسیست پنهان خود را مگیر تنها-بس تیز گوش دارد مگشا به بد زبان را) مطلع غزل بعد شد.