
مولانا
غزل شمارهٔ ۱۸۷۲
۱
ای در غم بیهوده رو کم ترکوا برخوان
وی حرص تو افزوده رو کم ترکوا برخوان
۲
از اسپک و از زینک پربادک و پرکینک
وز غصه بیالوده رو کم ترکوا برخوان
۳
در روده و سرگینی باد هوس و کینی
ای غافل آلوده رو کم ترکوا برخوان
۴
ای شیخ پر از دعوی وی صورت بیمعنی
نابوده و بنموده رو کم ترکوا برخوان
۵
منگر که شه و میری بنگر که همیمیری
در زیر یکی توده رو کم ترکوا برخوان
۶
آن نازک و آن مشتک آن ما و من زشتک
پوسیده و فرسوده رو کم ترکوا برخوان
۷
رخ بر رخ زیبایان کم نه بنگر پایان
رخسار تو فرسوده رو کم ترکوا برخوان
۸
گر باغ و سرا داری با مرگ چه پا داری
در گور گل اندوده رو کم ترکوا برخوان
۹
رفتند جهان داران خون خواره و عیاران
بر خلق نبخشوده رو کم ترکوا برخوان
۱۰
تابوت کسان دیده وز دور بخندیده
وان چشم تو نگشوده رو کم ترکوا برخوان
۱۱
بس کن ز سخن گویی از گفت چه می جویی
ای بادبپیموده رو کم ترکوا برخوان
تصاویر و صوت


نظرات
بهزاد علوی (باب)
abbas eslami
بهزاد علوی (باب)
همایون
noooooshin
برهان
محسن ، ۲