مولانا

مولانا

غزل شمارهٔ ۱۸۷۳

۱

دانی که کجا جویی ما را به گه جستن

در گردش چشم او آن نرگس آبستن

۲

در دل چو خیال او تابد ز جمال او

دل بند بدراند او را نتوان بستن

۳

طفل دل پرسودا آغاز کند غوغا

پستان کریم او آغاز کند جستن

۴

دل ز آتش عشق او آموخت سبک روحی

از سینه بپریدن هر ساعت برجستن

تصاویر و صوت

کلیات شمس یا دیوان کبیر با تصحیحات و حواشی بدیع‌الزمان فروزانفر » تصویر 1018
کلیات شمس تبریزی انتشارات امیرکبیر، تهران، ۱۳۷۶ » تصویر 696
عندلیب :

نظرات

user_image
همایون
۱۳۹۶/۱۱/۲۴ - ۱۵:۵۵:۰۴
عشق را به زبان‌های گوناگون و با صورت‌های فراوان میتوان تعریف و بیان نمودعشق دریا است زیرا از هر سو‌ به‌ سوی دیگر راه دارد و از هر معنی‌ که به آن به پردازی به معنی‌ دیگر آن می‌‌رسیعشق چشمه است همه معنی‌‌های آن همواره می‌‌جوشد و نو می‌‌شودعشق چون هاله است و همه معنی‌‌ها و صورت‌های معشوق چون ماه را در خود دارد و در خود جای می‌‌دهد و در این حال است که معنی‌‌های وابسته به عشق کارا و واقعی می‌‌شوند و بیرون از این هاله بی‌ معنی‌ اند سو‌‌ها و معنی‌‌ها و صورت‌هایی‌ مانند راستی‌، مستی، تازگی، شادی، بزرگی، جاودانگی، رازامیزی و شیرینی‌در این غزل زیبا و الماس گونه عشق نیروی بارداری و زایش و پرورش در هستی‌ استزایشی ویژه که محل بارداری آن دل‌ است که با خیالی می‌‌تواند آبستن شود و و چون طفلی ظریف غوغا به پا می‌‌کند و چون پستانی کریم و بخشنده شیر می‌‌دهد و چون آتش سبک می‌‌شود به بالا می‌‌رود و به رخس در می‌‌آید و راز تپیدن قلب‌ها و پرواز به دنیای بیرون از سینه تنگ در همین ویژگی‌ عشق نهفته است و هر که به چشم عاشق که آبستن عشق است و منتظر فرزندی نو است نگاه کند عشق را می‌‌بیندآن چه را که هیچ بندی نمی پذیرد و چون صیادی ماهر و چیره دست همه را شکار می‌‌کند و به جایی‌ که خود می‌‌خواهد می‌‌برد و صفاتی که خود می‌‌خواهد می‌‌دهد اینگونه باید جست