مولانا

مولانا

غزل شمارهٔ ۱۸۷۷

۱

ای دل چو نمی‌گردد در شرح زبان من

وان حرف نمی‌گنجد در صحن بیان من

۲

می گردد تن در کد بر جای زبان خود

در پرده آن مطرب کو زد ضربان من

۳

هم ساغر و هم باده سرمست از آن ساقی

هم جان و جهان حیران در جان و جهان من

۴

از غیب یکی لعلی در غار جهان آمد

وان لعل شده حیران در عزت کان من

۵

ما را تو کجا یابی گر موی به مو جویی

چون در سر زلف او گشته‌ست مکان من

۶

جان دوش مر آن مه را می گفت دلم خستی

پیکان پر از خون بین ای سخته کمان من

۷

گفتا که شکار من جز شیر کجا باشد

جز لعل بدخشانی کی یافت نشان من

۸

جز دلق دو صدپاره من پاره کجا گیرم

باقی قماشت کو ای دلق کشان من

۹

شمس الحق تبریزی از دور زمان برتر

و افزوده ز هر دوری از وی دوران من

تصاویر و صوت

کلیات شمس یا دیوان کبیر با تصحیحات و حواشی بدیع‌الزمان فروزانفر » تصویر 1021
کلیات شمس تبریزی انتشارات امیرکبیر، تهران، ۱۳۷۶ » تصویر 697
عندلیب :

نظرات