
مولانا
غزل شمارهٔ ۱۹۰۳
۱
شنیدی تو که خط آمد ز خاقان
که از پرده برون آیند خوبان
۲
چنین فرموده است خاقان که امسال
شکر خواهم که باشد سخت ارزان
۳
زهی سال و زهی روز مبارک
زهی خاقان زهی اقبال خندان
۴
درون خانه بنشستن حرام است
که سلطان می خرامد سوی میدان
۵
بیا با ما به میدان تا ببینی
یکی بزم خوش پیدای پنهان
۶
نهاده خوان و نعمتهای بسیار
ز حلواها و از مرغان بریان
۷
غلامان چو مه در پیش ساقی
نوای مطربان خوشتر از جان
۸
ولیک از عشق شه جانهای مستان
فراغت دارد از ساقی و از خوان
۹
تو گویی این کجا باشد همان جا
که اندیشه کجا گشتهست جویان
تصاویر و صوت


نظرات