
مولانا
غزل شمارهٔ ۱۹۲۰
۱
دیر آمدهای مرو شتابان
ای رفتن تو چو رفتن جان
۲
دیر آمدن و شتاب رفتن
آیین گل است در گلستان
۳
گفتی چونی چنانک ماهی
افتاده میان ریگ سوزان
۴
چون باشد شهر شهریارا
بی دولت داد و عدل سلطان
۵
من بیتو نیم ولیک خواهم
آن باتویی که هست پنهان
۶
شب پرتو آفتاب هم هست
خاصه به تموز گرم و تفسان
۷
قانع نشود به گرمی او
جز خفاشی ز بیم مرغان
۸
گرمی خواهند و روشنی هم
مرغان که معودند با آن
۹
ما وصف دو جنس مرغ گفتیم
بنگر ز کدامی ای غزل خوان
تصاویر و صوت


نظرات
اُمید