
مولانا
غزل شمارهٔ ۱۹۴۲
۱
من ز گوش او بدزدم حلقه دیگر نهان
تا نداند چشم دشمن ور بداند گو بدان
۲
بر رخم خطی نبشت و من نهان می داشتم
زین سپس پنهان ندارم هر کی خواند گو بخوان
۳
طوق زر عشق او هم لایق این گردن است
بشکند از طوق عشقش گردن گردن کشان
۴
کوس محمودی همه بر اشتر محمود باد
بار دل هم دل کشد محرم کجا باشد زبان
۵
آینه آهن دلی باید که تا زخمش کشد
زخم آیینه نباشد درخور آیینه دان
۶
لیک روی دوست بینی بیخبر باشی ز زخم
چون زنان مصر بیخود در جمال یوسفان
۷
صد هزاران حسن یوسف در جمال روی کیست
شمس تبریزی ما آن خوش نشین خوش نشان
تصاویر و صوت


نظرات