
مولانا
غزل شمارهٔ ۱۹۴۴
۱
چون ببینی آفتاب از روی دلبر یاد کن
چون ببینی ابر را از اشک چاکر یاد کن
۲
چون ببینی ماه نو را همچو من بگداخته
از برای جان خود زین جان لاغر یاد کن
۳
درنگر در آسمان وین چرخ سرگردان ببین
حال سرگردان این بیپا و بیسر یاد کن
۴
چون جهان تاریک بینی از سپاه زنگ شب
از اسیران شب هجران کافر یاد کن
۵
چون ببینی نسر طایر بر فلک بر آتشین
ز آتش مرغ دل سوزیده شهپر یاد کن
۶
چون ببینی بر فلک مریخ خون آشام را
چشم مریخی خون آشام پرشر یاد کن
۷
لب ببند و خشک آر و هر چه بینی خشک و تر
در لب و چشمم نگر زان خشک و زین تر یاد کن
تصاویر و صوت


نظرات