مولانا

مولانا

غزل شمارهٔ ۱۹۶۵

۱

در میان ظلمت جان تو نور چیست آن

فر شاهی می نماید در دلم آن کیست آن

۲

می نماید کان خیال روی چون ماه شه است

وان پناه دستگیر روز مسکینی است آن

۳

این چنین فر و جمال و لطف و خوبی و نمک

فخر جان‌ها شمس حق و دین تبریزی است آن

۴

برنتابد جان آدم شرح اوصافش صریح

آنچ می تابد ز اوصافش دلا مکنی است آن

۵

زانک اوصاف بقا اندر فنا کی رو دهد

مر مزیجی را که آن از عالم فانی است آن

۶

آن جمالی کو که حقش نقش کرد از دست خویش

یا یکی نقشی که آن آذر و مانی است آن

۷

هر بصر کو دید او را پس به غیرش بنگرید

سنگسارش کرد می باید که ارزانی است آن

۸

ای دل اندر عاشقی تو نام نیکو ترک کن

کابتدای عشق رسوایی و بدنامی است آن

۹

اندرون بحر عشقش جامه جان زحمت است

نام و نان جستن به عشق اندر دلا خامی است آن

۱۰

عشق عامه خلق خود این خاصیت دارد دلا

خاصه این عشقی که زان مجلس سامی است آن

۱۱

خاک تبریز ای صبا تحفه بیار از بهر من

زانک در عزت به جای گوهر کانی است آن

تصاویر و صوت

کلیات شمس یا دیوان کبیر با تصحیحات و حواشی بدیع‌الزمان فروزانفر » تصویر 1073
کلیات شمس تبریزی انتشارات امیرکبیر، تهران، ۱۳۷۶ » تصویر 729
عندلیب :

نظرات

user_image
میثم
۱۳۹۳/۱۱/۲۱ - ۱۲:۳۳:۱۴
با سلامدر بیت نهم مصرع اول کلمه زحمت اشتباه نوشته شده است و درست آن "رحمت"میباشد.اندرون بحر عشقش جامه جان رحمت است
user_image
امیر
۱۳۹۵/۰۵/۰۴ - ۲۲:۱۷:۰۱
خیر همهن زحمت صحیح است یعنی باید ترک جان نمون و جامه ی جان را ترک کرد.
user_image
امیر
۱۳۹۵/۰۵/۰۴ - ۲۲:۱۸:۳۱
خیر همان زحمت صحیح است یعنی باید ترک جان نمون و جامه ی جان را ترک کرد. زحمتش را کم کرد.