مولانا

مولانا

غزل شمارهٔ ۱۹۶۹

۱

از بدی‌ها آن چه گویم هست قصدم خویشتن

زانک زهری من ندیدم در جهان چون خویشتن

۲

گر اشارت با کسی دیدی ندارم قصد او

نی به حق ذوالجلال و ذوالکمال و ذوالمنن

۳

تا ز خود فارغ نیایم با دگر کس چون رسم

ور بگویم فارغم از خود بود سودا و ظن

۴

ور بگفتم نکته‌ای هستش بسی تأویل‌ها

گر غرض نقصان کس دارم نه مردم من نه زن

۵

از تو دارم التماسی ای حریف رازدار

حسن ظنی در هوی و مهر من با خویشتن

۶

دشمن جانم منم افغان من هم از خود است

کز خودی خود من بخواهم همچو هیزم سوختن

۷

چونک یاری را هزاران بار با نام و نشان

مدح‌های بی‌نفاقش کرده باشم در علن

۸

فخر کرده من بر او صد بار پیدا و نهان

بوده ما را از عزیزی با دو دیده مقترن

۹

گر یکی عیبی بگویم قصد من عیب من است

زانک ماهم را بپوشد ابر من اندر بدن

۱۰

رو بدان یک وصف کردم کز ملامت مر ورا

بهر حق دوستی حملش مکن بر مکر و فن

۱۱

من خودی خویش را گویم که در پنداشتی

رو اگر نور خدایی نیست شو شو ممتحن

۱۲

ای خود من گر همه سر خدایی محو شو

کان همه خود دیده‌ای پس دیده خودبین بکن

۱۳

چون خداوند شمس دین را می ستایم تو بدان

کاین همه اوصاف خوبی را ستودم در قرن

تصاویر و صوت

کلیات شمس یا دیوان کبیر با تصحیحات و حواشی بدیع‌الزمان فروزانفر » تصویر 1076
کلیات شمس تبریزی انتشارات امیرکبیر، تهران، ۱۳۷۶ » تصویر 731
عندلیب :

نظرات

user_image
نادر
۱۳۹۹/۱۱/۲۱ - ۱۶:۵۳:۰۲
چون خداوند شمس دین را میستایم تو بدان کاین همه اوصاف خوبی را ستودم از قرنچندین قرن است که مولوی شناسان برای ملای رومی معلم و مرشدی بنام شمس ساخته اند و در مورد اینکه چه کسی بوده تذکره ها نوشته اند و حتی برای او مزار و مقبره معین نموده اند!ولی حقیقت اینستکه شمس ، شمس دین و شمس تبریزی همه اشاره به روح قدسی الهی دارد که ملهم شعراست وبهمین اعتبار است که رسول اکرم میفرمایند کلید گنجهای ملکوتی زبان شعراست این شمس همان روح الهام دهنده و روح القدس است که انعکاس ذات خداست در عالم امر و خلق. انعکاس خورشید در آئینه مقارن خورشید است و هیاکل توحید که حضرت امیرالمومنین مظاهر حقیقت مینامند ( حدیث کمیل) همان شموس ظهور الهیند و ازین نظر است که خداوند در قرآن میفرماید فلا اقسم برب المشارق و المغارب یعنی هر یک از شموس ظهور مشرقی دارند و مغربی و مشرق ظهور بعد همیشه مغرب ظهور قبل است یعنی از همانجا که ظهور شمس دین قبل آخرین طلایع خود را نمایان نموده شمس دین و خورشید ظهور بعد اشراق مینماید مثلاً ایران مغرب شمس محمدیست و البته اشراق ظهور مهدوی از ایران باین سبب ظهور شمس از مغرب است و مغرب شمس مهدوی نیز به تاکید حضرت باقر آذرباییجان یعنی ایران است ( حدیث لابد لنا ) پس رجعت مسیحائی نیز از ایران است خلاصه کلام اینکه وقتی ملای رومی میگوید ای شمس دین تو مقارن خدائی مقصود او اینستکه صفات خدا از وجود تو ظاهر میشود و اگر من تورا میستایم باین سبب است که خدا چنین امر فرموده که همه ملائکه بسوی تو سجده کنند زیرا تو نور خدا را میافشانی و ازین نظر مقارنی با او و کلمه قرن در خاتمه شعر اشاره به تقارن هیاکل توحید و شموس ظهور است با ذات غیب منیع لایدرک در عالم امر و عالم خلق
user_image
محمد رضوانی
۱۴۰۲/۰۶/۱۶ - ۱۵:۵۶:۰۱
درود بر شما.  در دنیا از فرهنگ غنی مردم ایران راچع به شعر زیاد. گفتند. بنابراین خیلی زشته که تعابیر یک طرف قطعی از شعر ایران  داشته باشیم. اولین مشخصه شعر فارسی چندلایگی و چند مفهوم بودن و دارای تعابیری متفاوت بودن است. یعنی اینکه یک شعر بطور قطعی یک تفسیر یا منظور   یا معنی ندارد. و حتی نیار نیست منظور شاعر به همه تعابیر محتلف بوده باشد. کمااینکه قطعه زمستان استاد اخوان ثالث هم می‌تواند توصیف یک روز سرد زمستانی باشد هم می‌تواند فضای اختناق و رادیکال بعد از کودتای ۲۸ مرداد باشد. هر دو قابل نسبت دادن هستندو این تعریف ساده علم‌نقد ادبی است