مولانا

مولانا

غزل شمارهٔ ۱۹۷۸

۱

ایها الساقی ادر کأس الحمیا نصف من

ان عشقی مثل خمر ان جسمی مثل دن

۲

مطربا نرمک بزن تا روح بازآید به تن

چون زنی بر نام شمس الدین تبریزی بزن

۳

نام شمس الدین به گوشت بهتر است از جسم و جان

نام شمس الدین چو شمع و جان بنده چون لگن

۴

مطربا بهر خدا تو غیر شمس الدین مگو

بر تن و جان وصف او بنواز تن تن تن تنن

۵

نام شمس الدین چو شمعی همچو پروانه بسوز

پیش آن چوگان نامش گوی جان را درفکن

۶

تا شود این جان تو رقاص سوی آسمان

تا شود این جان پاکت پرده سوز و گام زن

۷

شمس دین و شمس دین و شمس دین می گو و بس

تا ببینی مردگان رقصان شده اندر کفن

۸

مطربا گرچه نیی عاشق مشو از ما ملول

عشق شمس الدین کند مر جانت را چون یاسمن

۹

یک شبی تا روز دف را تو بزن بر نام او

کز جمال یوسفی دف تو شد چون پیرهن

۱۰

ناگهان آن گلرخم از گلستان سر برزند

پیش آن گل محو گردد گلستان‌های چمن

۱۱

لاله‌ها دستک زنان و یاسمین رقصان شده

سوسنک مستک شده گوید چه باشد خود سمن

۱۲

خارها خندان شده بر گل بجسته برتری

سنگ‌ها تابان شده با لعل گوید ما و من

تصاویر و صوت

کلیات شمس یا دیوان کبیر با تصحیحات و حواشی بدیع‌الزمان فروزانفر » تصویر 1082
کلیات شمس تبریزی انتشارات امیرکبیر، تهران، ۱۳۷۶ » تصویر 735
عندلیب :

نظرات

user_image
سروش
۱۳۹۶/۰۱/۳۰ - ۰۹:۲۷:۵۲
شمس دین و شمس دین و شمس دین می گو و بس
user_image
همایون
۱۳۹۶/۱۱/۱۳ - ۲۰:۳۲:۲۳
این غزل گواه خوبی‌ است که "ایها الساقی ادر کأس" را بسیاری شعرا بکار می‌‌گرفتند و اصلا مختص یزید نیست آن گونه که صرفا از روی تقلید و فضل فروشی برخی می‌‌گویند که حافظ آنرا از یزید شاعر عرب گرفته استاما این غزل به ما می‌‌گوید که عشق یک انسان بزرگ، یک سعادت است برای انسان، و مثل روح در کالبد اوست و می‌‌توان با آن شادی و سماع نمود، این از باور‌های ویژه جلال دین است و خود توانسته است این عشق را در میا‌‌ن خوانندگان غزل‌های خود به وجود آورد تا همه با اشعار او سماع کنند حتی صد‌ها سال پس از او