مولانا

مولانا

غزل شمارهٔ ۱۹۸۰

۱

یارکان رقصی کنید اندر غمم خوشتر از این

کره عشقم رمید و نی لگامستم نی زین

۲

پیش روی ماه ما مستانه یک رقصی کنید

مطربا بهر خدا بر دف بزن ضرب حزین

۳

رقص کن در عشق جانم ای حریف مهربان

مطربا دف را بکوب و نیست بختت غیر از این

۴

آن دف خوب تو این جا هست مقبول و صواب

مطربا دف را بزن بس مر تو را طاعت همین

۵

مطربا این دف برای عشق شاه دلبر است

مفخر تبریز جان جان جان‌ها شمس دین

۶

مطربا گفتی تو نام شمس دین و شمس دین

درربودی از سرم یک بارگی تو عقل و دین

۷

چونک گفتی شمس دین زنهار تو فارغ مشو

کفر باشد در طلب گر زانک گویی غیر این

۸

مطربا گشتی ملول از گفت من از گفت من

همچنان خواهی مکن تو همچنین و همچنین

تصاویر و صوت

کلیات شمس یا دیوان کبیر با تصحیحات و حواشی بدیع‌الزمان فروزانفر » تصویر 1084
کلیات شمس تبریزی انتشارات امیرکبیر، تهران، ۱۳۷۶ » تصویر 735
حسین رستگار :
عندلیب :

نظرات

user_image
عارف علیزاده
۱۳۹۹/۰۷/۲۰ - ۲۰:۴۱:۳۹
یک غزل بسیار موزون و آهنگین از مولانا که ظاهر و وزنی شاد دارد،اما در مفهوم بسیار حزین است.دقیقا برعکس آن قطعه‌ی "امشب در سر،شوری دارم" که مفهومی بسیار والا و شاد دارد اما بر یک ملودی محزون سوار است.در اینجا مولانا خود را خطاب قرار داده،و منظور از مطرب،خودِ مولاناست که میدانیم دف نواز ماهری بود؛با استناد به بیت "امشب منم مهمان تو،دست من و دامان تو،یا قفل در وا میکنی،یا تا سحر دف میزنم."و رسانای نوعی کلافگی و وهم درونی و هم صحبتی با خودش است.البته،این مطالب،برخاسته از سواد بسیار اندک اینجانب میباشد که یقینا قابل نقض است.سپاس