مولانا

مولانا

غزل شمارهٔ ۱۹۸۸

۱

چه شکر داد عجب یوسف خوبی به لبان

که شد ادریسش قیماز و سلیمان به لبان

۲

به شکرخانه او رفته به سر لب شکران

مانده اندر عجبش خیره همه بوالعجبان

۳

خبر افتاد که گرگی طمع یوسف کرد

همه گرگان شده از خجلت این گرگ شبان

۴

چه خوشی‌های نهان است در آن درد و غمش

که رمیدند ز دارو همه درمان طلبان

۵

بس بود هستی او مایه هر نیست شده

بس بود مستی او عذر همه بی‌ادبان

۶

عارف از ورزش اسباب بدان کاهل شد

که همان بی‌سببی شد سبب بی‌سببان

۷

خیز کامروز ز اقبال و سعادت باری

طرب اندر طرب است از مدد بوطربان

۸

من بر آن بودم کز جان و دل تفسیده

بازگویی صفت عشق به روزان و شبان

۹

شمس تبریزی مرا دوش همی‌گفت خموش

چون تو را عشق لب ماست نگهدار زبان

تصاویر و صوت

کلیات شمس یا دیوان کبیر با تصحیحات و حواشی بدیع‌الزمان فروزانفر » تصویر 1088
کلیات شمس تبریزی انتشارات امیرکبیر، تهران، ۱۳۷۶ » تصویر 738
عندلیب :

نظرات