مولانا

مولانا

غزل شمارهٔ ۱۹۹۲

۱

خوی با ما کن و با بی‌خبران خوی مکن

دم هر ماده خری را چو خران بوی مکن

۲

اول و آخر تو عشق ازل خواهد بود

چون زن فاحشه هر شب تو دگر شوی مکن

۳

دل بنه بر هوسی که دل از آن برنکنی

شیرمردا دل خود را سگ هر کوی مکن

۴

هم بدان سو که گه درد دوا می خواهی

وقف کن دیده و دل روی به هر سوی مکن

۵

همچو اشتر بمدو جانب هر خاربنی

ترک این باغ و بهار و چمن و جوی مکن

۶

هان که خاقان بنهاده است شهانه بزمی

اندر این مزبله از بهر خدا طوی مکن

۷

میر چوگانی ما جانب میدان آمد

پی اسپش دل و جان را هله جز گوی مکن

۸

روی را پاک بشو عیب بر آیینه منه

نقد خود را سره کن عیب ترازوی مکن

۹

جز بر آن که لبت داد لب خود مگشا

جز سوی آنک تکت داد تکاپوی مکن

۱۰

روی و مویی که بتان راست دروغین می دان

نامشان را تو قمرروی زره موی مکن

۱۱

بر کلوخی است رخ و چشم و لب عاریتی

پیش بی‌چشم به جد شیوه ابروی مکن

۱۲

قامت عشق صلا زد که سماع ابدی است

جز پی قامت او رقص و هیاهوی مکن

۱۳

دم مزن ور بزنی زیر لب آهسته بزن

دم حجاب است یکی تو کن و صدتوی مکن

تصاویر و صوت

کلیات شمس یا دیوان کبیر با تصحیحات و حواشی بدیع‌الزمان فروزانفر » تصویر 1091
کلیات شمس تبریزی انتشارات امیرکبیر، تهران، ۱۳۷۶ » تصویر 740
علیرضا بخشی زاده روشنفکر :
عندلیب :

نظرات

user_image
سپیده
۱۳۹۲/۰۲/۱۴ - ۰۰:۲۰:۵۶
خیلی غزل سختی هست ..مفهومش رو خوب نمیگیرم..به خصوص بیت 4 ...اگه کسی توضیح بده ممنون میشم...
user_image
امین کیخا
۱۳۹۲/۰۲/۱۴ - ۰۴:۱۸:۱۷
سپیده جان مولانا می فرماید خودت را فدای کسی کن که شایسته فدا شدن باشد تا مجبور نباشی هر روز دلت را برکنی و به بالاتری دل ببندی بسوی خاربن بیابان نرو که ان مناسب اشتران است و تو شایسته بزم خداوندی هستی و ان بیت 4 می گوید هرجا که موقع درد درمان میخواهی به همان جا حالا هم رو کن و دلت را به هر سو نگرا ( متمایل نکن) شعر دیگر با این مفهوم این استمنگر به هر گدایی که تو خاص از ان مایی. مفروش خویش ارزان که تو بس گران بهایی. باز از مولانا است
user_image
علیرضا
۱۳۹۲/۰۲/۱۴ - ۰۶:۱۴:۳۸
دراین بیت (4) مقوله وقف کردن به چشم میخورد وقف کردنی که علت و انگیزه ای جز دلدادگی ندارد و چه دلنشین و زیباست با تشکر از خانم سپیده که به تامل واداشتمان
user_image
حامد
۱۳۹۹/۰۵/۰۸ - ۰۷:۵۹:۱۳
شعر بسیار مفهومی و عمیقی است که جنبه نصیحت وار و هشدار دهنده از عاقبت پست از این شاخه به آن شاخه پریدن و البته هیچ و پوچ بودن ظواهر مادی و انسان ها و نیز توجه به ذات واقعی و فطرت وافعی هر چیزی دارد که مولانا مدبرانه با کنایه زدن رفتار خر ها این مهم رو اشاره کرده است . در نهایت میفرماید تمام ظواهر زیبایی مانند رخ و چشم و لب در نهایت بر کلوخ قبر خواهد رفت چراکه تماما بصورت قرضی است و فنا پذیزند و دلسوزانه میخواهد تا با دیدن بزک های دنیوی و انسان های پرمدعا ، طینت پست و پنهان آنها را فراموش نکرده و این مقوله ها را با یکدیگر تمیز دهیم .شعر بسیار عمیقی است که پس از چندین بار خواندن و تدبر در آن به مفاهیم عمیق و شگرف آن پی برده و بسیار دید باز و صحیحی از وقایع و اتفاقات در جریان دنیوی به شما خواهد داد که سبب اخذ تصمیمات صحیح و خردمندانه توسط شما خواهد شد .