مولانا

مولانا

غزل شمارهٔ ۲۰۰۹

۱

نک بهاران شد صلا ای لولیان

بانگ نای و سبزه و آب روان

۲

لولیان از شهر تن بیرون شوید

لولیان را کی پذیرد خان و مان

۳

دیگران بردند حسرت زین جهان

حسرتی بنهیم در جان جهان

۴

با جهان بی‌وفا ما آن کنیم

هرچ او کرده‌ست با آن دیگران

۵

تا حریف خود ببیند او یکی

امتحان او بیابد امتحان

۶

نی غلط گفتم جهان چون عاشق است

او به جان جوید جفای نیکوان

۷

جان عاشق زنده از جور و جفاست

ای مسلمان جان که را دارد زیان

۸

راه صحرا را فروبست این سخن

کس نجوید راه صحرا را دهان

۹

تو بگو دارد دهان تنگ یار

با لب بسته گشاد بی‌کران

۱۰

هر که بر وی آن لبان صحرا نشد

او نه صحرا داند و نی آشیان

۱۱

هر که بر وی زان قمر نوری نتافت

او چه بیند از زمین و آسمان

۱۲

هر کسی را کاین غزل صحرا شود

عیش بیند زان سوی کون و مکان

تصاویر و صوت

کلیات شمس یا دیوان کبیر با تصحیحات و حواشی بدیع‌الزمان فروزانفر » تصویر 1100
کلیات شمس تبریزی انتشارات امیرکبیر، تهران، ۱۳۷۶ » تصویر 745
عندلیب :

نظرات

user_image
susan
۱۳۸۹/۱۱/۰۶ - ۱۱:۳۱:۲۶
بی حسرت از جهان نرود هیچکس بدر الا شهید عشق به تیر از کمان دوست